آنچه گذشت گزارش مختصرى بود از تلاش هایى که بشر بدون اتکاى بر تعالیم دینى و وحى در طول قرون متمادى براى تعیین مبانى واقعى حقوق و پى ریزى یک نظام اجتماعى که بتواند مصلحت و سعادت وى را تأمین نماید، انجام داده است و این تلاشها همچنان ادامه دارد. دقت در مکاتب متفاوت و متضادى که به این ترتیب شکل گرفته، نشان دهنده راه پر از آزمون و خطایى است که بشر طى کرده است و هر چه زمان پیشتر مى رود، تناقضات آنها شدیدتر و آشکارتر مى گردد. راهى که به اعتقاد ما تنها زمانى به یک علم صحیح و آرامش بخش ختم مى گردد که به خالق انسان و جهان برسد و چیستى سعادت انسان و و نیز همان امام(علیه السلام) فرمود: «شرّقا و غرّبا فلا تجدان علماً صحیحاً إلاّ شیئاً خرج من عندنا اهل البیت; به شرق و غرب عالم روید، دانش صحیحى نمى یابید، مگر آن مقدارى که از نزد ما اهل بیت صادر شده باشد».(2) و همچنین در پاسخ سؤال شخصى که آن حضرت را همچون دیگر مجتهدان آن زمان پنداشته، تصوّر مى کرد بر اساس استنباطهاى ظنّى خود سخن مى گوید، فرمود: «مه ما أجبتک فیه من شىْء فهو عن رسول الله صلى الله علیه و آله، لسنا من أرأیت فی شىء; ساکت باش! آنچه که من در ارتباط با آن به تو پاسخ گفتم، از رسول خداست و ما از کسانى نیستیم که به «رأى و اجتهاد شخصى» درباره چیزى نظر دهیم».(3) * * *
چگونگى رسیدن به آن را از تعالیم وحیانى او که بر پیامبر خاتمش فرو فرستاده و پس از وى توسّط جانشینان معصومش براى مردم تبیین گشته است فراگیرد و این همان علم صحیحى است که ائمه اهل بیت(علیهم السلام) از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرا گرفته اند چنان که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «حدیثى حدیث أبی و حدیث أبی حدیث جدّی و حدیث جدّی حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث أمیرالمؤمنین(علیه السلام) و حدیث أمیرالمؤمنین حدیث رسول الله(صلى الله علیه وآله) و حدیث رسول الله قول الله عزّ و جلّ».(1)
1. کافى، ج 1، ص 53 .
2. همان مدرک، ص 399 .3. کافى، ج 1، ص 58 .