معاویة بن قره از پدرش نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: «لتملأنّ الأرض ظلماً و جوراً حتّى یبعث الله رجلا منّی اسمه اسمى و اسم أبیه اسم أبى فیملأها قسطاً و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً یلبث فیکم سبعاً أو ثمانیاً فان کثر فتسعاً لا تمنع السماء شیئاً من قطرها و لا الارض شیئاً من نباتها; بدون تردید زمین پر از ظلم و جور خواهد شد تا آنکه خدا مردى از مرا (از خاندان مرا) مبعوث مى کند، نام او نام من است و نام پدرش نام پدر من است، او زمین را پر از عدل و داد مى کند، همچنان که پر از ظلم و جور مى باشد و هفت یا هشت دوره در میان آنان زندگى خواهد کرد و اگر خیلى به طول انجامد نه دوره در میان آنان خواهد ماند; در روزگار او آسمان چیزى از قطره ها (باریدنى ها) را و نیز زمین چیزى از روییدنى هاى خود را دریغ نخواهد کرد».(1)
محیى الدّین عربى عارف معروف اهل سنّت که کتاب فتوحات مکیه او در باب عرفان، یکى از کتب مشهور میان صاحب نظران مى باشد در جلد سوم باب 306 این کتاب مى نویسد:
خداوند متعال را خلیفه اى در زمین است که خواهد آمد و زمین را در حالى که مملو از ظلم و جور گشته پر از عدل و داد خواهد کرد و اگر از عمر زمین بیش از یک روز باقى نماند خدا آن را به قدرى طولانى خواهد نمود که آن خلیفه ظهور خواهد کرد. او از عترت رسول خداست و از فرزندان فاطمه و نام او نام رسول الله است... او با شمشیر قیام مى کند و سیاست گزارى جهان را به دست مى گیرد... وزیرانى که خدا براى او مقرّر مى کند، همه از عجم اند ولى به عربى صحبت مى کنند.(2)
آیا جهانى پر از ظلم و جور را بدون داشتن حکومت مقتدر مى توان پر از عدل و داد کرد و آیا اقامه عدل و داد و استمرار وجودى آن بدون وجود حکومت مقتدر، میسّر است؟!
به هر حال، هر یک از ادلّه اى که در این بحث گفته ایم، به تنهایى دلیل برآمیختگى اسلام با مسأله حکومت است و به یقین اگر همه این ادلّه را کنار هم قرار دهیم، مدّعاى ما روشن تر خواهد شد.