لازمه اخلال در فقه، اخلال در دو رکن دیگر دین است:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
اهمیّت «فقه» در عرصه روایات:تأثیر اعتقادات و اخلاق در مسائل فقهى:

گرچه عالى ترین بخش دین و رفیع ترین هدف دینى، مسائل اعتقادى یعنى ایمان به مبدأ، معاد و رسالت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) است و در میان سه نظام اعتقادى، اخلاقى و تشریعى که دین مرکّب از آن است نظام اعتقادى محور است و در رأس قرار دارد، ولى شکّى نیست که تثبیت و تحکیم عناصر اعتقادى در گرو التزام به دو نظام دیگر اخلاقى و تشریعى است و «فقه» تأمین کننده نظام تشریعى است.

به بیان دیگر: گرچه «فقه» آیینه تمام نماى دین نیست بلکه فقط چهره شرایع و احکام و مقرّرات آن را مى نمایاند لیکن ارکان سه گانه دین، با هم یک حقیقت به هم پیوسته اى را تشکیل مى دهند و ارتباطى منظّم و سیستماتیک با هم دارند به گونه اى که اخلال در هر کدام سبب اخلال در دو رکن دیگر مى شود. بر همین اساس است که :

الف) قرآن کریم صریحاً فلسفه بعضى از احکام فقهى را دور شدن از فحشا و منکر و اصلاح نظام اخلاقى مى داند (إِنَّ الصَّلاَةَ تَنْهَى عَنْ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ)(1) و امیرمؤمنان على(علیه السلام) هدف نهایى «فقه» را نیز اصلاح نظام اخلاقى معرفى مى کند (فرض الله... الصلاة تنزیهاً عن الکبر... و الصیام ابتلاءً لإخلاص الخلق... و الأمر بالمعروف مصلحةً للعوام و النهى عن المنکر ردعاً للسفهاء... و إقامة الحدود إعظاماً للمحارم و ترک شرب الخمر تحصیناً للعقل و مجانبة السرقة إیجاباً للعفّة...).(2)

ب) قرآن کریم عمل صالح را که با آشنایى با فقه و عمل به آن به ضمیمه خلوص در نیّت تأمین مى شود سبب رفعت ایمان و اعتقاد مى داند، آنجا که مى فرماید: «(إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ); کلمه نیکو (ى توحید) به سوى خدا بالا مى رود و عمل نیک خالص، آن را بالا مى برد».(3)بنابراین که ضمیر مفعولى «یرفعه» به «الکلم الطیب» برگردد (چنانکه جمعى از مفسّران(4) قائل به آن شده اند) بنابراین مقصود از «الکلم الطیب» ایمان و اعتقادات قلبى است که با عمل صالح تکامل و پرورش مى یابد.(5)

در روایتى از امام صادق(علیه السلام) و یا امام باقر(علیه السلام)آمده است: «من قال: لا إله إلاّ الله فلن یلج ملکوت السماء حتّى یتمّ قوله بعمل صالح; کسى که کلمه توحید را بر زبان جارى کند به ملکوت آسمان نمى رسد مگر اینکه کلامش را با عملى شایسته و خالص، کامل نماید».(6)

ممکن است آن آیه و این روایت اشعار به این حقیقت داشته باشد که ابزار باطنى ایمان و معرفت و شعور فطرى انسان که ممکن است به موانعى برخورد کند و گرد و غبار بگیرد و کم رنگ شود و یا به طور کلى مدسوس و مدفون گردد (وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا) و از فعالیّت بیفتد با دو عنصر عمل و اخلاق که تأمین کننده «عمل صالح» مى باشد و در قالب «تقوا» بروز مى کند صاف و شفاف مى شوند و چنانکه از دو آیه (إِنْ تَتَّقُوا اللهَ یَجْعَلْ لَّکُمْ فُرْقَاناً)(7) و (وَاتَّقُوا اللهَ وَیُعَلِّمُکُمْ اللهُ)(8) بدست مى آید تقوا سبب افزایش قدرت تشخیص حق ازباطل و ازدیاد علم مفید مى شود.

به بیان دیگر: گرچه 1. نظام اعتقادى، جوهره اصلى در مجموعه دینِ ترکیب یافته از سه نظام اعتقادى، اخلاقى و تشریعى است. 2. خود نظام اعتقادى نیز از جوهره اى برخوردار است که همان ایمان به غیب است. 3. و ایمان به غیب، در واقع ایمان به حقایق ناپیدایى است که به جهت لطافتى که دارند از شعاع احساس و ابزار ادراکى متعارف بشر به دور است و تنها با ابزار مخصوصى که در نهاد انسان نهادینه شده یعنى با شعور باطنى و فطرى انسان کشف مى شود (و شاید بر همین اساس باشد که آنچه از انسان، خواسته شده ایمان به آن حقایق است نه مجرد علم و آگاهى از آن و تعبیر به «أ لّذین یؤمنون بالغیب» شده نه «الذین یعلمون الغیب») ولى شکّى نیست که این ابزار باطنى گاهى به موانعى برخورد مى کند و براى فعّال شدن و از میان برداشتن موانع آن باید به دو نظام دیگر (اخلاقى و تشریعى) روى آورد و فقه تأمین کننده نظام تشریعى است.

ج) در قرآن کریم بیش از پنجاه مورد، ایمان به همراه عمل صالح (که بدون تحصیل «فقه» حاصل نمى شود) معیار صلاح و فلاح و اجر و پاداش اخروى معرفى شده است. نظیر آیه اى که وعده اجر عظیم را به کسانى مى دهد که ایمان و عمل صالح داشته باشند: (وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ)(9) و همانند آیه اى که از محبوبیّت کسانى نزد خلق سخن مى گوید که از ایمان و عمل صالح برخوردارند: (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً).(10)

در بعضى از آیات تقوا را ضمیمه ایمان ساخته و به مؤمن متّقى وعده اجر عظیم مى دهد (فَآمِنُوا بِاللهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ)(11) و روشن است که تقوا بدون انجام واجبات و ترک محرّمات که «فقه» متکفّل آن است، حاصل نمى شود.

د) در روایات متعددى آمده است که قومى را تحت عنوان «مرجئه» که مدّعى کفایت ایمان بدون عمل براى نجات و رستگارى هستند مورد ملامت قرار مى دهد، نظیر روایتى که در پاسخ آنان امام صادق(علیه السلام)مى فرماید: ایمان، ادّعایى است که بیّنه و دو شاهد مى خواهد و دو شاهد آن عمل و نیّت خالص است (و الإیمان دعوى لا یجوز إلاّ ببیّنة و بیّنته عمله و نیّته).(12)

چنانکه روایات متعدّد دیگرى وارد شده که به سرزنش کسانى مى پردازد که از محبّت اهل بیت(علیهم السلام)دم مى زنند و گمانشان این است که محبّت تنها، براى رستگارى کافى است نظیر روایتى که در آن، امام باقر(علیه السلام) خطاب به جابر فرمود: «یا جابر أیکتفى من ینتحل التشیّع أن یقول بحبّنا أهل البیت؟ فوالله ما شیعتنا إلاّ من اتّقى الله و أطاعه و ما کانوا یعرفون یا جابر إلاّ بالتواضع و التخشع و الأمانة و کثرة ذکر الله و الصوم و الصلاة و البرّ الوالدین و التعاهد للجیران من الفقراء و أهل المسکنة و الغارمین و الإیتام و صدق الحدیث و تلاوة القرآن و کفّ الألسن عن الناس إلاّ من خیر و کانوا أمناء عشائرهم فی الأشیاء... فاتّقوالله و اعملوا لما عندالله، لیس بین الله و بین أحد قرابة، أحبّ العباد إلى الله عزّ و جلّ و أکرمهم علیه أتقاهم و أعملهم بطاعته، یا جابر والله ما یتقرّب الى الله تبارک و تعالى إلاّ بالطاعة و ما معنا براءة من النار و لا على الله لأحد من حجّة، من کان للّه مطیعاً فهو لنا ولىّ و من کان لله عاصیاً فهو لنا عدوّ و ما تنال ولایتنا إلاّ بالعمل و الورع; اى جابر! آیا براى کسى که نام شیعه بر خود نهاد همین قدر بس است که از محبّت ما اهل بیت دم زند؟! به خدا قسم نیست شیعه مگر کسى که تقواى الهى پیشه کند و اطاعت خدا نماید و چنین کسانى ـ اى جابر ـ شناخته نمى شوند مگر با فروتنى، خشوع، امانتدارى، فراوانى ذکر خدا، روزه گرفتن، نماز خواندن، نیکى به پدر و مادر، سرکشى از همسایگان فقیر و نیازمند و بدهکاران و یتیمان، راستگویى، تلاوت قرآن، زبان را جز به نیکى درباره مردم نگشودن و در قبیله خود معروف به امانت بودن... پس تقواى الهى پیشه کنید و به فرامین او عمل نمایید و بدانید که بین خدا و هیچ کس قرابت و خویشاوندى نیست، محبوب ترین و گرامى ترین بندگان نزد خداى عزّ و جلّ باتقواترین و مطیع ترین آنان است... اى جابر! به خدا قسم به خداى تبارک و تعالى نمى توان نزدیک شد مگر با اطاعت و فرمانبردارى، (ما اهل بیت) برائت هیچ کس را از آتش، در اختیار نداریم، هیچ کس حجّتى بر خدا ندارد، هر کس که مطیع خداست دوست و ولىّ ماست و هر کس که در برابر خدا عاصى و گنهکار است دشمن ما محسوب مى شود. ولایت و سرپرستى ما دست یافتنى نیست مگر از طریق عمل و ورع و پارسایى».(13)

روشن است که عمل و ورع و طاعت، بدون آشنایى با «فقه» و مسائل حلال و حرام حاصل نمى شود، چنانکه تقوا که مطابق این روایت و آیه (إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ)(14) معیار کرامت و آبرومندى نزد خداوند واقع شده، بدون فراگیرى واجبات و محرماتى که «فقه» متکفّل آن است بدست نمى آید. بنابراین حبّ خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امامان اهل بیت(علیهم السلام)که لازمه ایمان است بدون عمل و آشنایى با فقه کامل نمى شود.

 


1 . عنکبوت، آیه 45 .
2 . نهج البلاغه، حکمت 252 .
3 . فاطر، آیه 10 .
4 . نظیر علاّمه طباطبایى در المیزان، ج 17، ص 23; وهبه زحیلى در التفسیر المنیر، ج 22، ص 236 .
5 . چنانکه علاّمه طباطبایى در المیزان، ج 17، ص 23 به آن تصریح کرده اند.
6 . بحارالانوار، ج 66، ص 102 .
7 . انفال، آیه 29 .
8 . بقره، آیه 282 .
9 . مائده، آیه 9 .
10 . مریم، آیه 96 .
11 . آل عمران، آیه 179 .
12 . کافى، ج 2، ص 39، ح 8 .
13 . کنزالعمّال، ج3، ص479، ح7512; کافى، ج2، ص295، ح9 .
14 . غررالحکم، ح 2913 .
 

 

اهمیّت «فقه» در عرصه روایات:تأثیر اعتقادات و اخلاق در مسائل فقهى:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma