حکومت که مصدر دوم «حَکَمَ یَحْکُمُ حُکماً» است وقتى با حرف تعدیه «باء» (حکم بالامر) یا «لام» (حکم للرجل) یا «على» (حکم على الرجل) متعدّى شود به معناى قضاوت و فصل خصومت و نزاع است. اما اگر با حرف «فى» همراه باشد (حَکمَ فى البلاد) به معناى عهده دار شدن اداره شئون بلاد(1) و برطرف کردن ظلم و اقامه عدل (اصل الحکومة ردّ الرجل عن الظلم)(2) است و بعید نیست که آیه (فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)(3) به قرینه ورود آن پس از آیه (یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِى الاَْرْضِ) ناظر به همین معنا باشد.
چنانکه واژه «سیاست» که در عرف امروز مترادف با آن محسوب مى شود، نیز به معناى اصلاح امور رعیت و تدبیر امور آنهاست(4) و روشن است که اگر این اصلاح و تدبیر به همراه صداقت و امانت و بر اساس رضاى خداوندى و آنچه حق تعالى آن را به مصلحت بندگان مى داند، صورت پذیرد به چنین حکومت و سیاستى حکومت و سیاست الهى گفته مى شود، و اگر بر اساس هواهاى نفسانى و وساوس شیطانى تحقّق یابد، سیاست شیطانى و مترادف با حیله و نیرنگ خواهد بود.