نهم: تقلید میّت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
هشتم: تقلید اعلممنابع و مآخذ

در اینکه آیا مى شود از مجتهدى که در قید حیات نیست، تقلید کرد، یا خیر، میان علما گفتگوست. از کلام «فخر رازى» بر مى آید که نمى شود از میّت تقلید کرد. وى بحثى را مطرح مى کند که آیا غیر مجتهد مى تواند با آنچه را که از دیگرى نقل مى کند، فتوا دهد؟ در پاسخ مى گوید: اگر از میّت حکایت کند، نمى شود سخن او را اخذ کرد; چرا که سخن و رأى میّت اعتبارى ندارد; زیرا اگر آن مجتهد زنده باشد، با مخالفت وى اجماع منعقد نمى شود، ولى در صورت مرگش منعقد مى شود و این، دلیل بر آن است که پس از مرگ میّت، رأى و نظر او اعتبار ندارد.(1)

در «ارشاد الفحول» پس از نقل کلام فوق آمده است: این کلام فخر رازى صریح در این نکته است که نمى شود از اموات تقلید کرد; سپس مى افزاید: غزالى در کتاب «المنخول» آورده است که اصولیین اجماع دارند، بر منع تقلید از اموات.(2)

«نووى» در «المجموع» پس از آنکه مى گوید: در جواز تقلید از میّت دو وجه وجود دارد; مى نویسد:

«سخن صحیح آن است که جایز است، چرا که با مرگ صاحبان مذهب، هرگز مذهب آنها نمى میرد، به همین خاطر، بعد از مرگشان به آنها در مسأله اجماع و وجود مخالف اعتنا مى شود».

آنگاه براى این مسأله چنین استدلال مى کند : «چرا که اگر شاهدى پس از دادن گواهى و قبل از اجراى حکم بمیرد، این سبب از کار افتادن شهادت او نمى شود، برخلاف جایى که فاسق شود».

آنگاه دلیل کسانى که تقلید از میّت را جایز نمى دانند، این گونه نقل مى کند که : «میّت همانند فاسق است که از اهلیّت افتاده»; سپس مى افزاید: «هذا ضعیف لا سیّما فى هذه الاعصار; این قول ضعیف است، مخصوصاً در چنین عصرى».(3)

دکتر «وهبه زحیلى» مى نویسد: برخى ها، صحت تقلید را متوقّف بر حیات صاحب مذهب دانسته اند، ولى این سخن نزد علما پذیرفته نیست; چرا که «شیخین» یعنى نووى و رافعى متفق اند بر اینکه تقلید از میّت جایز است.(4)

این نکته لازم به یادآورى است که اکثریت قاطع اهل سنّت پیرو یکى از فقهاى چهارگانه هستند، و همین گواه بر این است که آنها تقلید میّت را جایز مى شمرند و اگر کسانى با این مطلب مخالفند، قول آنها شاذّ است.

از فقهاى امامیّه، «صاحب جواهر» مى نویسد: عدم جواز تقلید ابتدایى از میّت میان اصحاب ما مسلّم است و جمعى بر آن ادّعاى اجماع کرده اند; ولى آیا بقاى بر مجتهد میّت در آن اعمالى که از وى تقلید کرده است (و به تعبیر دیگر: بقاى بر میّت) جایز است یا خیر؟ میان علما گفتگوست; بعضى آن را واجب مى دانند و برخى آن را حرام شمرده اند; ولى نظر صحیح آن است که مقلّد در چنین مواردى مخیّر است.(5)

نویسنده «کفایة الاصول» نیز مى نویسد: معروف میان عالمان امامیّه آن است که مفتى باید حىّ باشد، همانگونه که معروف میان عالمان اهل سنّت آن است که چنین چیزى شرط نیست و عالمان اخبارى از امامیّه نیز حیات مفتى را شرط نمى دانند. جمعى نیز تفصیل داده اند و در تقلید ابتدایى، حیات مجتهد را شرط مى دانند، ولى در استمرارى شرط نمى دانند; آنگاه ایشان قول مشهور امامیّه را بر مى گزیند و براى آن استدلال مى کند.

ادلّه قائلین به جواز تقلید میّت در واقع سه چیز است:

نخست سیره مستمره عقلاست که آراى اموات را که در کتابهایشان آورده اند در تمام علوم و فنون به منزله آراى احیا مى شمرند و تفاوتى میان حىّ و میّت از این نظر نمى گذارند و با توجّه به اینکه دلیل عمده بر جواز تقلید، همان سیره عقلاست، بنابراین، تقلید میّت مانند تقلید حىّ مجاز است.

دلیل دوّم،استصحاب بقاى رأى یا بقاى حکم است; یا به تعبیر دیگر: بقاى حجیّت قول مجتهد قبل از وفات.

از این دلیل پاسخ داده اند به اینکه موضوع در استصحاب باید باقى باشد و در اینجا عوض شده است.

دلیل سوم، اطلاقات ادلّه تقلید است چون عنوان «فاسئلوا اهل الذکر» مثلا بر میّت به لحاظ زمان صدور رأى صادق است.

ولى بعضى در این دلیل تردید کرده اند و گفته اند: این اطلاقات در مقام بیان از این جهت نیست، بنابراین دلیل عمده بر جواز تقلید میّت همان دلیل اوّل است.

و امّا دلیل قائلین به عدم جواز، عمدتاً اجماعى است که فقهاى امامیّه ادعا کرده اند و معتقدند در تمام اعصار پیروان این مکتب از علماى حىّ پیروى کرده، مسائل شرعى خود را از آن مى گرفتند.

هرگاه این اجماع ثابت بشود مى تواند جلوى بناى عقلا را در مسأله جواز تقلید از میّت در احکام شرع بگیرد، ولى وجود اجماع محل تأمّل است و هر گاه اجماع را بپذیریم مخصوص تقلید ابتدایى است و امّا در بقاى بر تقلید سابق، به یقین اجماعى بر عدم جواز نیست.(6)

در اینجا نکته مهمّى است که مى تواند راهگشا در این مسأله باشد و آن اینکه غالباً علماى حىّ از علماى پیشین از نظر معلومات پیشرفته ترند، نه اینکه استعداد آنها به طور مطلق از آنها برتر باشد بلکه از این جهت که علوم پیشینیان را گرفته اند و علوم دیگرى بر آن افزوده اند و در واقع رمز تکامل علم همین است که نسل ها بعد از یکدیگر مى آیند و برعلوم پیشینیان مى افزایند و علم را به پیش مى برند.

براین اساس، غالباً عالمان حىّ، اعلم از عالمان میّت محسوب مى شوند. در علوم دیگر نیز همین گونه است ممکن است یک طبیب امروز از بوعلى سینا در مسأله طب پیشرفته تر باشد; زیرا علوم بوعلى و بوعلى ها، جمع آورى شده و تجارب بسیارى بر آنها افزوده اند و به دست نسل حاضر داده اند.

اضافه بر این، تقلید از عالم حىّ سبب بالندگى مذهب و رمز حیات آن است; چرا که عالمان حىّ در هر عصر و زمان احساس مسئولیت نسبت به احکام اسلام مى کنند و پیوسته در آنها مى اندیشند و به مطالب تازه اى در تحکیم مبانى فقه دست مى یابند.


1. المحصول، ج 2، ص 456 .
2. ارشاد الفحول، ج 2، ص 339 .
3. مجموع نووى، ج 1، ص 87 .
4. الفقه الاسلامى و ادلّته، ج 1، ص 133 .
5. جواهرالکلام، ج 21، ص 402 .
6. ر.ک: کفایة الاصول، ص 480-476; موسوعه آیة الله خویى، ج 1، ص 90-73; انوارالاصول، ج 3، ص 641-610 .

 

هشتم: تقلید اعلممنابع و مآخذ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma