با توجّه به آنچه در امر پنجم گذشت معتقدیم هیچ یک از کارهاى خداوند حکیم در عالم تکوین و عالم تشریع بى حساب نیست و قطعاً احکام و قوانین او بر محور مصالح و مفاسد دور مى زند. بنابراین چه لزومى دارد که ما به سراغ فلسفه احکام برویم؟ آیا همین مقدار آگاهى اجمالى ـ که هیچ حکمى بى حکمت نیست ـ براى ما کافى نمى باشد؟ پاسخ آن روشن است، زیرا علم تفصیلى نسبت به فلسفه احکام فوائدى دارد که در علم اجمالى حاصل نمى شود. چرا که وقتى انسان به مصالح یک تکلیف واجب پى ببرد یا از مفسده یک تکلیف حرام آگاه شود، به یقین انگیزه قوى ترى براى انجام آن تکلیف و ترک این حرام پیدا مى کند. همان طور که اگر مریض به خواصّ داروهایى که براى او تجویز شده است به طور تفصیل مطلّع شود و از زیان هاى اشیاى ممنوع شده آگاه باشد، انگیزه قوى ترى براى درمان خود و عمل کردن به داروهاى تجویز شده از جانب طبیب پیدا مى کند و به یقین یکى از علل طرح این بحث در کلمات معصومین(علیهم السلام)همین امر بوده است. * * *