اجتهاد در لغت از ریشه «جَهْد» به فتح جیم، یا از «جُهد» به ضمّ جیم است; فیّومى مى گوید: «الجُهد بالضم فى الحجاز و بالفتح فى غیرهم الوسع و الطاقة»(1) و نظر ابن فارس چنین است: «الجیم و الهاء و الدال، أصله المشقة... و الجُهد الطاقة»(2) و ابن منظورمى گوید: «الجَهْد و الجُهد بمعنى الطاقة» یعنى جَهْد و جُهد به معناى قدرت و توانایى است و در همین کتاب آمده که «جَهْد» به معناى سختى و رنج است و «جُهد» به معناى طاقت و توانایى است.(3) راغب اصفهانى مى گوید: «الجَهْد و الجُهد الطاقة و المشقّة»، نیز: «الجَهْد الطاقة» و «الجُهد الوسع» و سرانجام گفته است: «الاجتهاد أخذ النفس ببذل الطاقة و تحمّل المشقة(4); اجتهاد آن است که انسان در انجام کارى نهایت طاقت و توان خویش را به کار گیرد و رنج ها و سختى ها را تحمّل کند». حق آن است که تحمّل مشقّت و سختى از لوازم به کار گرفتن نهایت قدرت و توان است. اجتهاد در لغت به معناى استفاده کردن از تمام قدرت و توان است که لازمه اش در رنج و سختى قرار گرفتن مى باشد.(5) آیه شریفه: (لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ)(6) به همین معنا اشاره دارد، یعنى بیش از توان نمى یابند. و در نهج البلاغه نیز به این معنا آمده: «و لا یؤدّى حقّه المجتهدون; کسانى که نهایت قدرت و توان خویش را به کار گیرند نمى توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند».(7) این واژه، گاه در مواردى که انسان، اشیاى ثقیل و سنگینى را حمل کند یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال مى شود.(8) لذا به کسى که ضروریات دین را به دست مى آورد، نمى گویند اجتهاد کرده; ولى براى فقیهى که مسائل پیچیده فقهى و احکام شرعى را از منابع آن استنباط کرده این واژه را به کار مى برند.
1 . مصباح المنیر، مادّه «جهد».
2 . مقاییس اللغه، مادّه «جهد».
3 . لسان العرب، مادّه «جهد».
4 . مفردات، ماده «جهد».
5 . أنوار الاصول، ج 3، ص 596.
6 . توبه، آیه 79.7. نهج البلاغه، خطبه 1.
8. المستصفى، ج 2، ص 350; الإحکام فى اصول الأحکام، ج4، ص 396; الاصول العامة للفقه المقارن، ص 561; ارشاد الفحول، ص 417; المحصول (فخر رازى)، ج 2، ص 425.