در کتاب ارشاد النقاد چنین نقل شده است:
«ابوالحسن على بن محمّد ماوردى(1) مى گوید: تقلید، به اختلاف احوال مردم مختلف مى شود، به موجب فراهم بودن منابع اجتهاد یا عدم آن; چون طلب علم واجب کفایى است و اگر همه مردم از تقلید منع، و مکلف به اجتهاد مى شدند علم از طریق اجتهاد براى همه واجب مى شد، و این موجب اختلال نظام مى گردید، واگر همه تقلید مى کردند، اجتهاد از بین مى رفت و وجوب علم ساقط مى شد و این منجر به تعطیلى شریعت و از بین رفتن علم مى شد، بنابراین، اجتهاد واجب کفایى شد».(2)
به نظر مى رسد منظور «ماوردى» اجتهاد در مسائل مورد نیازى است که در فتاواى ائمّه اربعه نیامده است که تعطیل اجتهاد در آن سبب تعطیل شریعت است.
در جاى دیگرى از همین کتاب آمده است:
«اجتهاد از واجبات دینى وشعائر اسلامى است و با توجّه به وقایع و حوادث تا آنجایى که خدا بخواهد استمرار مى یابد و باتغییر ظروف و شرایط تمام نمى شود و با مرور زمان از میان نمى رود و اختصاص به یک عصر معین ندارد، بلکه هدیه عام ربانى است».(3)
این جمله اشاره به آن است که ادلّه جواز اجتهاد عمومیّت دارد، و نمى توان آن را محدود به زمان خاصى کرد.