تأثیر فقاهت واجتهاد در دیگر علوم اسلامى:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
تأثیر اعتقاد و اخلاق در استنباط:منابع و مآخذ

مى دانیم پایه اصلى علوم اسلامى کتاب و سنّت است به عنوان مثال، مفسّر سر و کارش با آیات و روایات است، متکلّم در بسیارى از مسائل مانند بحث صفات خدا، جزئیات احوال قیامت و اثبات امامت امامان به سراغ آیات و روایات مى رود، همچنین سایر علوم انسانى برگرفته از اسلام (مانند روان شناسى اسلامى، جامعه شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، فلسفه و کلام اسلامى و حقوق اسلامى) همه نیاز به کتاب و سنّت دارند.

از طرفى روشن است یکى از پایه هاى اساسى فقه و فقاهت، علم اصول است و مى دانیم بخش مهمّى از علم اصول بخش الفاظ است; در بخش الفاظ از اصول و قواعدى سخن به میان مى آید که استنباط هیچ حکم فقهى و غیر فقهى بدون تسلّط بر آن ممکن نیست. مباحثى مثل عام و خاص، مطلق و مقیّد، مفهوم و منطوق، اوامر و نواهى، بحث مشتقّ و علائم حقیقت و مجاز و احکام مربوط به الفاظ مشترک و مجاز، همه در این دائره قرار دارند.

شکّى نیست هر کس بخواهد حکمى از احکام یا مطلبى مربوط به سایر علوم اسلامى را از کتاب و سنّت استفاده کند باید بر این قواعد مسلّط بوده باشد و بدون این تسلّط، استنباط و اجتهاد او ناقص یا ضعیف است.

همچنین است علم رجال و شناخت اسناد روایات که احاطه بر آن (خواه در حدّ اجتهاد باشد یا گرفتن از اهل خبره) در فقاهت و اجتهاد، لازم است و طبعاً در همه علومى که از منبع نصوص و روایاتى که برخوردار از رجال و سلسله سند است ضرورى به نظر مى رسد.

بنابراین مى توان گفت که احاطه بر قسمت مهمّى از علوم پیش نیاز فقه اسلامى یعنى علم رجال و بخش عمده اى از علم اصول، براى اجتهاد و استنباط در علوم دیگر اسلامى لازم و ضرورى است.

و بر همین اساس است که مى گوییم: محقّقى که فقیه و داراى ملکه اجتهاد نباشد تحقیق او در زمینه هاى مختلف علوم اسلامى از حدّ نصاب لازم برخوردار نیست، به عنوان مثال:

1. یکى از مباحث اعتقادى که سخن در آن بسیار گفته شده، مسأله علم پیامبر و امامان معصوم است که محدوده اى دارد یا نه و اگر دارد محدوده اش چیست؟ که در این باره هم آیات متعدّدى وارد شده و هم روایات مختلفى که در بدو نظر چنین تصوّر مى شود این آیات یا روایات با هم در تعارض است اما هنگامى که به کمک قواعد اصولى که در بالا به آن اشاره شد به سراغ این آیات و روایات برویم فهم و محتواى آنها ساده و آسان است که اینجا جاى شرح آن نیست.

و همچنین جبر و تفویض و شفاعت و مانند آن.

2. در علم اخلاق بحث مشروحى درباره دنیاست که آیا مذموم است و یا در شرایطى مطلوب؟ روایات فراوانى در مدح و ذم دنیا وارد شده که با احاطه به قواعدى که در بالا گفته شد تعارض آنها به خوبى حلّ مى شود و دنیاى مذموم و ممدوح از یکدیگر شناخته مى شود.

و همچنین در مسأله فقر و غنا و انزواطلبى و اجتماعى بودن و امثال آن.

3. در علم حقوق اسلامى مسائل بسیار زیادى است که گاه جنبه فقهى دارد و گاه غیر فقهى ولى از اصول و قواعدى که در بالا اشاره کردیم مایه مى گیرد. بنابراین حقوق دانان علاوه بر پیش نیازهاى دیگر علم حقوق باید از این بخش از علم اصول نیز در سر حدّ اجتهاد آگاه باشند تا آنچه از مسائل حقوق اسلامى از کتاب و سنّت برگرفته مى شود براى آنان به خوبى روشن گردد.

همچنین در مسائل مربوط به مدیریت اسلامى و حکومت و روان شناسى اسلامى و مانند آن همین حکم جارى و سارى است.

 

تأثیر اعتقاد و اخلاق در استنباط:منابع و مآخذ
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma