پیروان این مکتب را به سه مکتب فرعى زیر مى توان تقسیم کرد: 1. مکتب حقوق آمرانه یا تحلیلى: از دیدگاه پیروان این مکتب، عنصر اصلى حقوق، متّکى بودن قواعد آن بر نیروى سیاسى دولت است و همین ویژگى آن را از سایر قواعد اجتماعى جدا مى کند. مطابق این نظریه، باید حقوق را از قواعد آمرانه اى که جنبه سیاسى ندارند مانند اخلاق و عادات و رسوم اجتماعى، کاملا متمایز کرد. اگر قاعده اى فاقد ضمانت اجراى دولتى و سیاسى باشد جزء حقوق نیست و لذا این مکتب، حقوق بین الملل عمومى را به عنوان یک رشته حقوقى کامل و تمام عیار به حساب نمى آورد. بدین ترتیب هر قاعده حقوقى داراى سه ویژگى است که آن را از دیگر قواعد جدا مى سازد: الف) نوعى فرمان یا دستور است. ب) فرمان از جانب قدرت سیاسى عالى صادر مى شود. ج) فرمان قدرت سیاسى یا دولت همراه با ضمانت اجراست. پیروان این مکتب مى خواهند علم حقوق را تنها به مطالعه آنچه هست منحصر کنند و آن را از ملاحظات اجتماعى و آرمان هاى فلسفى پاک سازند و جوهر حقوق را بدون پیرایه هاى خارجى بیابند و تحلیل کنند.(1)
1 . ر.ک: فلسفه حقوق، ج 1، ص 387-383 .