آنچه در بالا آمد نمونه هاى مهمّى در زمینه تقسیم ابواب فقه و نظام بخشیدن به مسائل آن بود که هر فقیهى با سلیقه خود راهى را برگزیده، و با گذشت زمان راه هاى روشن تر و شفاف تر شده است، و ما راهى را که از همه مناسب تر دیدیم برگزیدیم.
بى شک همان گونه که مباحث و تحقیقات فقهى، در حال پویایى و تکامل وگستردگى است، نظم ابواب و فصول و مسائل آن نیز دقیق تر و کامل تر مى شود.
آنچه به نظر مى رسد که تقریباً همه فقها براى آن کوشیده اند این است که مسائل عمده زیر را از هم جدا سازند:
1. رابطه انسان با خالق (از طریق عبادات و مانند آن).
2. رابطه خلق با یکدیگر (از طریق معاملات و عقود و ایقاعات) و نظام اسره (خانواده).
3. رابطه انسان با خودش (از طریق حلال و حرام هایى که جنبه شخصى یا اخلاقى دارد).
4. رابطه انسان با حکومت که از مهم ترین این بخش هاست و شامل مسائل تشکیل حکومت و قضا و شهادات و حدود و دیات و امر به معروف و نهى از منکر و جهاد و امثال آن مى شود.
* * *