1. رکود علمى در فقه و تقلید از آثار شیخ طوسى. برهمین اساس و به تبع شیخ طوسى در این دوره به علم اصول توجّه ویژه اى شد و از عنصر عقل در استدلالات، بهره بیشترى گرفته شد و ابن زهره، بخشى از کتاب غنیه را به علم اصول اختصاص داد. وى در عرصه هاى مختلف به طور روشن بر عقل اعتماد کرد. همچنین سدید الدّین حمصى (م 588) نیز کتابى به نام المصادر فى اصول الفقه نوشت.
2. توجّه به فقه القرآن. قطب الدین راوندى
(م 573) در همین زمینه کتابى با نام فقه القرآن نوشت و شیخ طبرسى نیز در تفسیر مجمع البیان به این مسأله توجّه خاصّى کرد.(1)