یادآورى لازم:

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
فقه در اصطلاح فقها و اصولیون:اجتهاد در مقابل نصّ:

از بررسى مجموع روایاتى که در زمینه فقه و فقاهت وارد شده، به دست مى آید که رسول مکرّم و ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) و فقهاى اسلام براى جداسازى فقیه واقعى و حقیقى از غیر واقعى، اصرار فراوانى ورزیده اند و در تعبیراتى نظیر:

«ألا إنّ الفقیه من أفاض على النّاس خیره...».(1)

«ألا أخبرکم بالفقیه حقّاً؟».(2)

«ألا أخبرکم بالفقیه حقّ الفقیه؟».(3)

«الفقیه کلّ الفقیه من لم یقنّط النّاس...».(4)

«فإنّا لا نعدّ الفقیه منهم فقیهاً حتّى یکون محدّثاً».(5)

«لا یکون الرجل منکم فقیهاً حتّى یعرف...».(6)

معیار فقه واقعى را گوشزد نموده اند و این نحو موضع گیرى و برخورد، دلیل بر شیوع نوعى انحراف و کج فهمى در عرف متشرّعه آن زمان در زمینه فقه و فقاهت است; انحرافى که با کمال تأسف در عصر کنونى نیز مشاهده مى شود.

واژه شناسى «فقه»، «فقیه» و «تفقّه» و بررسى معناى لغوى و تفکیک آن از معناى اصطلاحى و پى بردن به معناى مراد در فرهنگ قرآن و حدیث، مى تواند در مقابل این انحراف بایستد و سبب شود که از آن همه فضایل و برکاتى که براى فقه وفقاهت در لسان کتاب و سنّت وارد شده، سوء استفاده نگردد و کژى وانحراف در بایسته هاى حوزه ها و مراکز تعلیمى به وجود نیاید و در تطبیق متفّقه قرآنى (لیتفقهّوا فى الدّین) و «فقیه کتاب و سنّت» و یا «فقیه اهل بیت» خطا واشتباهى رخ ندهد، فضایلى نظیر:

«فضل الفقیه على العابد کفضل الشّمس على الکواکب; برترى فقیه بر انسان عابد همانند برترى خورشید بر ستارگان است».(7)

«إذا أراد الله بعبد خیراً فقّهه فی الدّین...; وقتى خداوند اراده کند به بنده اش خیرى برساند او را فقیه در دین قرار مى دهد...».(8)

«ما عبدالله تعالى بشىء أفضل من الفقه فی الدّین; خداوند متعال عبادت نشده به چیزى که با فضیلت تر از فقه در دین باشد».(9)

«إنّ لکلّ شىء دِعامة و دِعامة هذا الدّین الفقه; براى هر چیزى ستونى است و ستون این دین، فقه است».(10)

«إذا مات المؤمن الفقیه ثلم فى الاسلام ثُلمة لا یسدّها شىء; هنگامى که مؤمن فقیه از دنیا برود شکافى در اسلام به وجود مى آید که چیزى آن را پر نمى کند».(11)

«ما من أحد یَموت من المؤمنین أحبّ إلى إبلیس من موت فقیه ; براى شیطان مرگى محبوب تر از مرگ فقیه نیست».(12)

به هر حال، با توجّه به اینکه از مباحث گذشته بدست آمد که واژگان مزبور اختصاصى به احکام و مسائل فرعى چون طهارت و نماز و تفریعات طلاق و لعان و بیع و اجاره ندارد بلکه «فقه» و «تفقّه» در لسان آیات و روایات، معادل واژگانى چون «دین شناسى» و «اسلام شناسى» است و «فقیه» به کسى گفته مى شود که بصیرت لازم را در مجموعه دین اعم از معارف و اخلاق و احکام دارا باشد، روشن مى شود که ذهنیّت موجود در این رابطه، با حقیقت مسأله، چقدر فاصله دارد و چه غفلتى دامن گیر عده اى از دانش پژوهان و طالبان علوم دینى شده است ; غفلت از معارفى که لبّ دین و نردبان صعود است: (إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ)(13) و غفلت از اخلاقیات و تهذیب نفسى که معیار صلاح و فلاح است: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا).(14)

بر همه فرهیختگان اصیل حوزوى و نواندیشان راسخ دینى است که به تبیین این حقیقت بپردازند که «فقها» کسانى نیستند که تنها در فروع و احکام فرعى غور کنند و «فقیه کتاب و سنّت» و یا «فقیه اهل بیت» به کسى گفته نمى شود که از معارف حقّه و حقایق تفسیرى و قرآنى و دقایق آفات نفسانى چیزى نداند، بلکه «الفقیه کلّ الفقیه» کسى است که فراگیرى معارف قرآنى را بر همه چیز مقدّم بدارد و چیزى را فداى آن نسازد «الفقیه کلّ الفقیه من.... و لم یَدَع القرآن رغبةً عنه إلى ما سواه»(15) و باور کند که علوم برخاسته از کتاب و سنّت، هم «آیة محکمة» دارد و هم «فریضة عادلة» و هم «سنّة قائمة».(16)

گرچه باید در این رابطه نیز زمام قلم و ذهن خویش را به دست گرفت تا طغیان نکند و با اغراق در این مسأله سبب نشود که آن تفریط، دانش پژوى علوم دینى را به ورطه افراط بیفکند و این تبیین و برجسته شدنِ رجحان معارف و اخلاق، سبب کم رنگ شدن ارزش فقه و بصیرت در حلال و حرام و کاسته شدن اهمیّت آن در انظار و اذهان گردد; زیرا «احکام حلال و حرام» بر اساس نصوص متعدد قرآنى، «حدود الله = مرزهاى الهى» (تِلْکَ حُدُودُ اللهِ)(17)به حساب مى آیند، حدودى که تعدّى از آن عذاب جهنم را در پى دارد: (... وَمَنْ یَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ وَیَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَاراً خَالِداً فِیهَا ...)(18) خصوصاً با توجّه به این نکته که شریعت ما جداى از طریقت نیست و بدون آشنا شدن دقیق بااین احکام، و عمل کردن به آن، نه قلّه هاى رفیع تهذیب نفسانى و شهود عرفانى فتح مى گردد و صلاح و فلاحى که قبل از هر چیزى متوقّف بر ترک محرمات و انجام واجبات است حاصل مى شود و نه اعتقادات و معارف، کمال و رفعت مى یابد.


1 . بحارالانوار، ج 2، ص 5، ح 10.
2 . همان مدرک، ص 48، ح 8.
3 . همان مدرک، ص 49.
4 . همان مدرک، ص 56.
5 . همان مدرک، ص 82.
6 . همان مدرک، ص 184.
7 . بحارالانوار، ج 78، ص 321، ح 19، از امام موسى بن جعفر(علیه السلام).
8 . غرر الحکم، ح 4076.
9 . اصول سرخسى، ج 1، ص 10 از رسول خدا(صلى الله علیه وآله).
10 . الکامل (عبدالله بن عدى)، ج 1، ص 378، از رسول خدا(صلى الله علیه وآله).
11 . کافى، ج 1، ص 38، ح 2.
12 . همان مدرک، ح 1.
13 . فاطر، آیه 10.
14 . شمس، آیه 9.
15 . سنن دارمى، ج 1، ص 89 از على بن ابى طالب(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله); الدرّ المنثور، ج 5، ص 332 عن على(علیه السلام) .
16 . کافى، ج 1، ص 32، ح 1 عن النبى(صلى الله علیه وآله): «انّما العلوم ثلاثة: آیة محکمة و فریضة عادلة و سنة قائمة».
17 . نساء، آیه 13.
18 . نساء، آیه 14.
 
فقه در اصطلاح فقها و اصولیون:اجتهاد در مقابل نصّ:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma