مکتب فکرى سکولاریزم، دین، اصول اعتقادى و فقه، اعمّ از اسلامى وغیره را، در امور اجتماعى ـ سیاسى زندگى دخالتى نمى دهد و اصولا این عرصه ها را مشمول کلّیّت حضور و نفوذ دین نمى شناسد، و در واقع تقلیدى است از آنچه غربیها در برابر ارباب کلیسا داشتند. روشنفکران غربزده، جامعیّت فقه و جامعیّت تعالیم و احکام اسلامى را زیر سؤال برده و با تفسیرهاى غیر صحیح از فقه، تلاش دارند تا آن را مربوط به اعصار گذشته و یا برخى از زوایاى زندگى فردى قلمداد کنند. در این راستا نظرات گوناگونى ارائه داده اند که به برخى از آنها اشاره مى شود:
1. بعضى مى گویند: فقه ذاتاً به عرصه سیاست و مدیریت کلان جامعه بشرى، کارى ندارد واگر پیش قراولان فکرى ـ دینى چنین کارى را در بعضى ادوار انجام داده اند، خواستگاه دینى نداشته بلکه به سلایق شخصى آنان مربوط مى شود.
همچنین مى گویند:
بر اساس این دیدگاه جنگ و دفاع از خاک و خانواده «قتال فى سبیل الله» محسوب مى شود و تأییدى بر فرمایش نبوى «حبّ الوطن من الإیمان»(1)است، در حالى که جزء برنامه و وظیفه پیامبر و هدف بعثت نبوده است.