سوم: نظریه اتّحاد حقوق و دولت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
نقد و بررسى:نقد و بررسى:

منشأ اندیشه اتّحاد حقوق و دولت، آثار فیلسوف معروف آلمانى فرید ریش هگل(1)(1770-1831) است. علماى حقوق عمومى آلمان با الهام گرفتن از عقاید هگل، اعلام کردند که مبناى حقوق، اراده دولتِ حاکم است و دولت نیز به نوبه خود، زاییده یک سلسله قواعد حقوقى است.

با این که هگل را نمى توان در زمره فیلسوفان مادّى گرا به شمار آورد ولى نفوذ فلسفه او در میان مادّى گرایان چندان زیاد است که باید فلسفه اش را مقدمه اى بر مکاتب مادى و سوسیالیستى دانست.

هگل نیز مانند کانت، هدف حقوق را تأمین آزادى اراده انسان مى داند ولى اضافه مى کند که آزادى را نباید با امیال و هوس هاى شخصى اشتباه کرد. آزادى فقط در چارچوب نظم قابل پذیرش است و مظهر این نظم و نگهدارنده آن، دولت است. جامعه بدون دولت، میدان مبارزه خصوصى بین افراد است و تصوّر هیچ حقّى در آن ممکن نیست. هر فردى، پیشرفت و تکامل اخلاقى خود را مدیون دولت است و در سایه این نظم و اراده دولت است که مفهوم حق و تکلیف به وجود مى آید. بنابراین تشکیل دولت (برخلاف آنچه ژان ژاک روسومى گوید) نتیجه قرارداد یا خواسته کسى نیست بلکه امرى است معقول که براى رسیدن به هدف نهایى زندگى انسان یعنى اجتماعى شدن و آزادى یافتن، ضرورت دارد.

همه باید دولت را مقدّس شمارند و اطاعتش را بر خود واجب بدانند. در برابر قدرت حکومت، هیچ حقّ فردى وجود ندارد. فرض اختلاف بین حقوق و دولت و سیاست و اخلاق، در هیچ صورتى ممکن نیست. دولت نفع عموم را بر نفع فرد مقدّم مى دارد و اگر لازم شود مى تواند فرد را فداى جمع کند زیرا حمایت از سود عمومى متضمن منفعت اجزاى آن نیز هست.

به نظر هگل، دولت یک فکر خدایى است که در زمین تجسم یافته است.(2)

هگل اخلاق را از امور وجدانى و درونى مى شمارد و معیار شناسایى کار نیک را «اراده خیر» مى داند و کسى را اخلاقى یا پاى بند به اخلاق مى شمارد که دلش به نیکى و عدل، متمایل باشد و به جاى سودپرستى، درستکارى و عدل را وظیفه خود بداند.(3)

فلسفه هگل بر سه مبناى اصلى استوار است:
1. دیالکتیک 2. اتحاد واقعیت با معقول 3. تحوّل و تکامل تاریخى و جبرى.

البتّه بررسى این مبانى فلسفى، جایگاه دیگرى دارد ولى توجّه به این نکته نیز خالى از فایده نیست که برخى از این مبانى همچون دیالکتیک به وسیله هگل تعریف نشده، علاوه بر این که نوشته هاى هگل نیز به غموض و دشوارى معروف هستند(4) لذا این عوامل باعث شده که نویسندگان، تفسیرهاى مختلفى از نظریات هگل ارائه کنند.


1. Hegel.
2. فلسفه حقوق، ج 1، ص 193-191 .
3. فلسفه حقوق، ج1، ص 195 .
4. به عنوان نمونه شوپنهاور فیلسوف آلمانى (1788-1860) درباره هگل مى نویسد:
اگر روزى به فکر افتادید که ذهن یک جوان را تیره سازید و مغز او را از قدرت اندیشیدن بیندازید، بهترین وسیله آن است که آثار هگل را به او بدهید تا بخواند زیرا... سبب مى شود که ذهن او در مقام تلاش بیهوده از براى معانى الفاظ، به کلّى خسته شود و بالاخره از پاى درافتد. بدین سان قدرت تفکّر یکسره منهدم مى گردد و آن جوان هم سرانجام، لفاظى ها را به جاى اندیشه مى گیرد. (به نقل از فلسفه حقوق، ج 1، ص 211).
 

نقد و بررسى:نقد و بررسى:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma