در قرن یازدهم میلادى، سلیمان بن اسحاقمعروف به راشى شرحى بر تلمود نگاشت که اهمیتى بسیار یافت. وى که اهل فرانسه بود در دوره اى مى زیست که مطالعات پیرامون تلمود پس از افول آن در بابل، در اروپا رواج یافت. توضیحات وى در مکتب درسش پایه گذار شرح عظیم تلمود شد. «شرح او، که بر یادداشت هاى اوّلیه مکتب ربّى گرشوم مبتنى است، عمدتاً حاصل تسلّط همه جانبه او بر تمام نوشته هاى تلمودى، آگاهى وى از مشکلات شاگردان، و شیوه بیان رساى اوست».(1)
وى در این اثر ماهیت و کارایى استدلال هاى تلمودى را نشان مى دهد. اثر راشى در آن زمان متن درسى شد و در کنار تلمود قرار گرفت به گونه اى که عملا رازگشاى تلمود گشت. اثر راشى که قونطروس (شرح) نام گرفته است در حاشیه متن تلمود به چاپ مى رسد. در همین زمان، پس از رواج راشى، عالمان فرانسوى و آلمانى در سده هاى 12 تا 14 میلادى مجموعه عظیم شرح هاى تلمود بابلى را پدید آوردند که در تلمود در کنار متن گمارا (تفسیر میشنا) به چاپ مى رسد. این شروح که توسافوت (به معناى ضمایم) نام گرفته اند در اثر راشى ریشه دارند. آغازگر توسافوت نوه راشى، ربنوتام (ربّى یعقوب بن میئر اهل رومرو) است. توسافوت از یک شرح صرف فراتر مى رود. درباره تقابل راشى و توسافوت گفته اند که ربنو تام «از گرفتن ایرادات ماهرانه به توضیحات راشى و پیشنهاد راه حل هاى بدیع لذت مى برد ... با این همه، خطا است که بپنداریم در توسافوت چیزى نیست جز تمایل به مجادله یا عشق به بگو مگو ... توسافوت نویسان حتى بیش از راشى در پى فهم هلاخا ... و کشف قیاس هایى بودند که حل مسائل جدید را میسر مى ساختند».(2)
گفتنى است که در تمام طبع هاى رایج تلمود در حاشیه متن، راشى و توسافوت در مقابل هم مى آیند.
1. همان مدرک، ص 96.