این دوره، از اوایل قرن یازدهم آغاز و تا اواخر قرن دوازدهم ادامه یافت.
پس از قرنها رشد و بالندگى فقه امامیّه و بهره گیرى از قدرت عقل در استنباط و پیشرفت علم اصول و استفاده از آن در فقه، حرکت اخبارى گرى و نادیده انگاشتن عقل در طریق استنباط آغاز شد.
این حرکت در حالى شکل گرفت که نقش عقل در استنباط احکام شرعى توسط جمعى از محقّقان، از جمله محقّق حلّى بسیار برجسته شد و توسط پیروانش; صاحب مدارک، محقّق سبزوارى و صاحب معالم ادامه یافت.
اخبارى گرى با تاخت و تاز به عقل و علوم عقلى آغاز شد و براى عقل هیچ وزن و جایگاهى را ـ نه در علوم عقلى و نه در علوم نقلى ـ قائل نبود و بر اجتهاد و تقلید نیز خط بطلان کشید و راه آن را خطا شمرد.
پرچمدار این حرکت محمّدامین استرآبادى (م1033) بود که افکارش را در کتاب الفوائد المدنیّه ـ که به هنگام اقامتش در مدینه آن را تدوین کرد ـ گردآورى نمود.(1)
خلاصه افکار او چنین است:
1. ظواهر کتاب الله حجیّتى ندارد، مگر آیاتى که توسط معصومین(علیهم السلام) تفسیر شده باشد.
2. در مسائل اصولى، حکم عقل حجیّت ندارد و هیچ ملازمه اى میان حکم عقل و نقل نیست.
3. اجماع مطلقا، چه اجماع محصّل یا منقول، فاقد حجیّت است.
4. همه روایات کتب اربعه، قطعى الصدور است، لذا فقیه نیازى به بررسى اسناد آنها ندارد.
5. اگر در مورد موضوعى، مانند دخانیات حکمى از کتاب و سنّت وارد نشده باشد، در ارتباط با آن موضوع توقّف کرده و درباره آن حکمى صادر نمى کنیم; البتّه در مقام عمل به احتیاط روى مى آوریم.(2)
هر چند بنیانگذار مکتب اخبارى را محمّدامین استرآبادى دانسته اند، ولى برخى معتقدند از سخنان وى برمى آید که او تحت تأثیر استادش میرزا محمّد استرآبادى (م1028) بود.(3)
محمّدامین استرآبادى که داماد استادش نیز بود، در کتاب دانش نامه شاهى(4) مى نویسد:
«وقتى که من علم حدیث را نزد میرزا محمّد استرآبادى آموختم، به من گفت: طریقه اخباریون را اِحیا کن و شبهاتى را که در این روش وجود دارد، مرتفع ساز!»