مستحب، مندوب، تطوّع، نفل و سنّت
همه اصطلاحات فوق در عملى به کار مى رود که رجحان دارد و شارع مقدّس بر انجام آن تشویق و آن را طلب کرده است، ولى مطلوبیّت آن در حدّ الزام نیست یعنى در حدّى نیست که ترک عمل، گناه محسوب شود، ولى انجام آن ستودنى و در خور پاداش است.(1)
هر کدام از این اصطلاحات به مناسبتى اطلاق مى گردد. از آن جهت که خداوند عمل مستحب را دوست دارد و انجام آن فضیلت دارد به آن «مستحب» مى گویند زیرا استحباب از مادّه حبّ (دوست داشتن) مشتق شده است.(2)
و از آن جهت که انجام آنها از مردم طلب شده و به لحاظ اهمیّتى که دارد مردم به آنها فراخوانده شده اند، «مندوب» گویند زیرا «ندب» به معناى فراخواندن به امرى مهم است.(3)
و از آن جهت که این گونه افعال به صورت داوطلبانه انجام مى شود و مکلّف در آنها مراتب بندگى و اطاعت پذیرى خویش را بهتر نشان مى دهد، به آن «تطوّع» گویند زیرا تطوّع در لغت کارى است که در عین واجب نبودن، انسان آن را داوطلبانه و با میل و رغبت انجام مى دهد.(4) لذا تطوّع اخصّ از اطاعت است زیرا اطاعت افزون بر مستحب، واجب را نیز در بر مى گیرد.(5)
و از آن جهت که مستحبات زیاده بر واجبات هستند به آن «نافله» و «نفل» گویند زیرا نفل در لغت به معناى زیاده است.(6)وازآن جهت که انجام مستحبّات، روشى پسندیده و طریقى مطلوب و معقول است، به آن «سنّت» (به معناى روش) مى گویند.(7)
این نکته نیز لازم به ذکر است که هر چند ترک مستحبّات مذمّت و گناهى ندارد ولى اگر مستحبّات از جامعه اسلامى به طور فراگیر رخت بربندد، ترک آن در حدّ حرام خواهد بود و مسلمانان سزاوار توبیخ و سرزنش خواهند شد مانند ترک جماعات و ترک اقامه نماز در مساجد به صورت مستمر و فراگیر، زیرا این گونه برخورد عمومى نسبت به احکام غیر الزامى، اهانت نسبت به «احکام الله» تلقى مى گردد(8) اضافه بر این که ترک مستحبّات سبب مى شود که تدریجاً واجبات کم رنگ شوند و دین الهى به فراموشى سپرده شود و از این نظر مقدمه حرام است.