قرآن کریم در آیات متعدد از تقلید مذمت کرده است.
ابن حزم اندلسى مى گوید: ما برهان بر بطلان تقلید داریم، و خداوند از تقلید مذمت کرده است، این مطلب از مذمت گروهى که گفته اند: (إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلاَْ).(1) به دست مى آید.(2)
شوکانى علاوه بر آیه فوق این آیات را نیز در مذمت تقلید ذکر مى کند: (إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّة)(3)(اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِّنْ دُونِ اللهِ).(4)،(5)
فقیه بزرگوار آیة الله خویى مى نویسد: به این آیه که بر توبیخ تقلید دلالت دارد نیز استدلال شده است: (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنزَلَ اللهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا).(6)،(7)
در پاسخ باید گفت : اوّلا این نوع از آیات، ما را از رجوع جاهل به جاهل منع مى کند و هیچ ارتباطى به تقلید از عالم ندارد. در واقع مخاطب این آیات مشرکان جاهلى هستند که از افراد جاهل و نادان دیگر، به صرف بزرگى ظاهرى و تعصبات قومى تبعیّت مى کردند و گرنه قرآن کریم رجوع به «اهل ذکر» و دانشمندان را خود توصیه مى کند.
ثانیاً: این گونه آیات، مربوط به اصول دین است; چرا که آنچه مشرکان از بزرگان، رؤسا و پدران خویش فرا گرفتند و مطابق آن رفتار مى کردند، عمدتاً شرک و بت پرستى و عقاید خرافى و نادرست بود. و شرایع باطل آنان نیز برگرفته از همان عقاید خرافى بود و مى دانیم که در اصول دین تقلید جایزنیست. (بحث آن خواهد آمد).