4. علم بلاغت (معانى و بیان و بدیع)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
3. علم نحوب) علوم عقلى

علم بلاغت از علومى است که گفته مى شود دانستن آن در استنباط احکام فقهى لازم است،(1)علاّمه وحید بهبهانى در الفوائد الحائریة گفته است که: سیّد مرتضى، شهید ثانى و شیخ احمد بن متوّج بحرانى، علم معانى و بیان را از شرایط اجتهاد شمرده اند، بلکه شیخ احمد و شهید ثانى علم بدیع را نیز از شرایط اجتهاد مى دانند.(2)

این گروه استدلال مى کنند که یکى از مرجّحات در باب تعارض بین دو خبر، بلاغت و فصاحت است، یعنى اگر دو خبر متعارض از همه جهات با هم متساوى بودند، آن خبرى که بلیغ تر و فصیح تر باشد مقّدم است، و بدیهى است که دانش این مطلب متوقّف است بر آگاهى از علم معانى و بیان و بدیع.

در مقابل این گروه بعضى بر این عقیده اند که فصاحت و بلاغت از مرجّحات باب تعارض نیست; زیرا کلمات معصومان(علیهم السلام) از نظر فصاحت و بلاغت مختلف است، گاهى در مقام وعظ و خطابه بودند و گاهى در مقام بیان احکام فرعیّه و مسائل عملیّه به زبان توده مردم.

در فرض اوّل، قواعد بلاغت و فصاحت را در کلماتشان به کار مى بردند و از آن استفاده مى کردند; نظیر خطبه هاى نهج البلاغه و دعاهاى صحیفه سجّادیه و مانند اینها.

اما در فرض دوم که در مقام بیان احکام فرعیّه عملیّه بودند، سخنان خویش را به شکل عادى و بدون التزام به رعایت قواعد بلاغت و فصاحت ایراد مى کردند. این مطلب، مانند نسبت میان آیات قرآنى و حدیث قدسى است که در آیات قرآنى قواعد بلاغت و فصاحت در بالاترین حدّ اعمال شده و حتّى در مقام تحدّى هم قرار گرفته است، ولى احادیث قدسى این چنین نیست، با اینکه هر دو کلام خداوند تبارک و تعالى است.

لازم است دانسته شود که بعضى از مباحث معانى و بیان، مانند تقدیم چیزى که حقّش از نظر قاعده تأخیر است (مانند مفعول) که مفید حصر است و ابواب مجاز و حقیقت و کنایه و استعاره، در فهم آیات و روایات و فهم احکام از ادلّه لفظیّه تأثیرگذار است، ولى این گونه مباحث نوعاً در علم اصول بررسى مى شود. بنابراین، براى مجتهد نیازى نیست که علم بلاغت را جداگانه فرا بگیرد.(3)

حق آن است که این علوم ـ همان گونه که اشاره شد ـ داراى مباحث مختلفى است، که بعضى از آن در اصل اجتهاد تأثیر دارد، مانند مباحث قصر و مباحث انشاء و خبر از علم معانى، و مباحث مربوط به حقیقت و مجاز، اقسام دلالات و کنایه و اقسام تشبیه در علم بیان.

هر چند ممکن است آن مقدار از علوم بلاغت که در اجتهاد کاربرد دارد در علم اصول مورد بحث و نقد قرار گیرد، امّا این مسأله با اصل توقّف اجتهاد بر این علوم منافات ندارد.

بر این اساس، بعضى از دانشمندان در جمع بندى گفته اند:

«فراگیرى قواعد لغت عربى از قبیل صرف و نحو و بلاغت واجب است و گرنه نمى توان کتاب خدا و سنّت رسول الله(صلى الله علیه وآله) را خوب درک کرد».(4)

و بعضى دیگر گفته اند: «زمانى مجتهد قادر بر معرفت معانى و خواص تراکیب قرآن و لطایف و مزایاى قرآنى مى شود که عالم به علم نحو و صرف و معانى و بیان باشد، به گونه اى که این علوم براى او ملکه شده باشد. در این صورت است که مى تواند احکام را به شکل صحیح استخراج کند».(5) نظیر این مطلب در کتاب الاصول العامة للفقه المقارن نیز آمده است.(6)


1. الفوائد الحائریة، ص 341; الاصول العامة للفقه المقارن، ص 574; الاجتهاد فى الشریعة الاسلامیّه، ص 25.
2. الفوائد الحائریة، ص 342-341.
3. أنوار الاصول، ج 3، ص 628-627.
4. الوجیز فى اصول التشریع الاسلامى، ص 500-499.
5. ارشاد الفحول الى تحقیق علم الاصول، ص 420.
6. الاصول العامة للفقه المقارن، ص 574.

 

3. علم نحوب) علوم عقلى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma