سیره خلفاى نخستین در باب حکومت نیز، نشان از آمیختگى دین با سیاست و به رسمیّت شناخته شدن وجود حکومت در اسلام دارد. از آنجا که مردم از آنان مى خواستند که بر اساس کتاب خدا و سنّت رسول الله(صلى الله علیه وآله)حکومت کنند، از این رو تلاش مى کردند شاکله حکومتى خود را بر اساس دستورات دینى و برگرفته از قرآن و شیوه حکومتى رسول خدا قرار دهند. و اگر بر خلاف دستورات اسلام در حکومت، مشى مى شد، مورد اعتراض مسلمانان قرار مى گرفت; هر چند گاه اجتهادها بر نص پیشى مى گرفت.(1) ولى به هر حال اساس حاکمیّت رنگ و بوى دینى داشت.
وهبه زحیلى در کتاب الفقه الاسلامى و ادلّته یادآور مى شود: «تشکیلات حکومت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)توسط خلفاى او تداوم یافت و البتّه با توجّه به پیشرفت جامعه، بر عناصر ادارى آن و سایر ابعاد آن افزوده شد و این تشکیلات سیاسى در دوران خلافت بنى امیّه، بنى عبّاس، عثمانى و... تداوم یافت».(2)