1. تاریخچه انسداد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
دائرة المعارف فقه مقارن جلد 1
فصل اوّل: انسداد و ادلّه آن2. انگیزه و علل انسداد

بین اهل تسنّن خلافى نیست که پدیده انسداد پس از دوران صحابه پیش آمده، ولى دیدگاه ها درباره زمان دقیق آن مختلف است: برخى زمان انسداد را بر محور سال و قرن و گروهى بر محور اشخاص قرار داده اند; در میان گروه نخست چند نظر است: الف) عده اى زمان انسداد را از پایان قرن دوم دانسته اند: «قال بکر بن العلاء القشیرى المالکی: لیس لاحد أن یختار بعد المأتین من الهجرة».(1)

ب) گروهى شروع انسداد را از نیمه قرن چهارم مى دانند: «نادوا بسدّ باب الاجتهاد فى منتصف قرن الرابع».(2)

ج) دسته اى آغاز قرن ششم را زمان اعلام انسداد دانسته اند; در کتاب موسوعه فقهیّه ـ که تحت اشراف وزارت اوقاف کویت منتشر شده ـ آمده است:

«ما اَهَلَّ القرن السادس الهجرى حتى نادى بعض العلماء بإقفال باب الاجتهاد».(3)

گروهى که ملاک را اشخاص قرار داده اند چند نظر دارند:

الف) زمان انسداد اجتهاد، در هر یک از مذاهب چهارگانه پس از علاّمه نسفى،(4) و انسداد اجتهاد مطلق بعد از ائمّه اربعه است:

«قال صاحب فواتح الرحموت: ثمّ إنّ من النّاس من حکم بوجوب الخلوّ من بعد العلاّمة النسفى و اختتم الاجتهاد به و عَنْوا الاجتهاد فی المذهب و أمّا الاجتهاد المطلق فقالوا: اختتم بالأئمّة الأربعة».(5)

ب) زمان انسداد پس از ابوحنیفه و ابویوسف و زفر بن هذیل و محمّد بن حسن و حسن بن زیاد لؤلؤى است; ابن حزم وابن قیم جوزیه از قول طایفه اى نقل کرده اند:

«لیس لأحد أن یختار بعد أبی حنیفة(6) و أبی یوسف(7)و زفر بن الهذیل(8) و محمّد بن الحسن و الحسن بن زیاد اللؤلؤی،(9) و هذا قول کثیر من الحنفیة».

 

ج) زمان انسداد پس از اوزاعى، سفیان ثورى، وکیع بن جراح و عبدالله مبارک است:

«قال الاخرون: لیس لاحد أن یختار بعد الاوزاعی(10)و سفیان الثوری(11) و وکیع بن الجراح(12) و عبدالله المبارک(13)».

د) انسداد پس از شافعى رخ داده است:

«و قالت طائفة لیس لأحد أن یختار بعد الشافعی».(14)

با توجّه به تاریخ حیات این افراد، تاریخ انسداد باب اجتهاد را از نظر زمان مى توان مشخص کرد ولى سخن از نحوه القاى مطلب است که برخى تاریخچه انسداد را بر محور زمان و گروهى بر محور اشخاص بیان کرده اند.

 


1 . اعلام الموقعین، ج 2، ص 276.
2 . ارشاد النقاد، ص 27.
3 . موسوعه فقهیّه، ج 1، ص 42.
4 . ابوحفص، عمر بن محمّد بن احمد بن اسماعیل نسفى، متولّد «نَسَف» (شهرى نزدیک سمرقند) عالم به تفسیر، تاریخ، ادبیّات عرب و فقیه حنفى بود. او داراى حدود صد تألیف بوده است و از وى با عنوان مفتى ثقلین نیز نام برده اند. وى در سال 537 در سمرقند درگذشت. (سیر اعلام النبلاء، ج 14، ص 580).
5 . ارشاد النقاد، ص 26.
6 . نعمان بن ثابت ]= ابوحنفیه[ از مردم فارس ]= ایران[ بود. وى پیشواى مذهب حنفى است. درباره او گفته اند: دانشمند بزرگ، مجتهد و امام اعظم است. وى نخستین کسى است که در فقه و رأى کتاب نوشته است. (اصحاب الفتیا من الصحابة و التابعین، ص 211).
7 . ابویوسف، یعقوب بن ابراهیم بن حبیب انصارى کوفى، شاگرد ابوحنیفه و از پیروان او به شمار مى آید. گفته شده است که او نخستین کسى است که به «قاضى القضاة» ملقّب گردید. (الکنى و الالقاب،
ج 1، ص 188).
8 . زفر بن هذیل بن قیس عنبرى، فقیه بزرگ و از اصحاب ابوحنیفه است; او نخست از اصحاب حدیث بود، آنگاه به جمع اهل رأى پیوست. وى مى گفت: تا زمانى که نصّى وجود دارد، به سراغ رأى نمى رویم; و هر گاه نصّى به دست ما برسد نیز رأى و نظر خویش را رها مى کنیم. (اعلام زرکلى، ج 3، ص 45).
9 . حسن بن زیاد لؤلؤى. ابن غزّى در دیوان الاسلام گفته است: لؤلؤى فقیه و دانشمند بزرگ و از اصحاب ابوحنیفه است. او در ارتباط با مذهب خویش کتاب هایى نوشته است. ذهبى نیز او را از مردان پاک، نیکوکار و از شخصیت هاى مهم اصحاب رأى مى شمرد. (أصحاب الفتیا من الصحابة و التابعین، ص 218).
10. ابومحمد عبدالرحمن بن عمرو، معروف به اوزاعى; ابن حبّان در «الثقات» درباره او گفته است: وى از فقهاى شام و قاریان و زاهدان آن دیار بود. ابن مبارک گفته است که اگر به من بگویند براى این امّت کسى را (براى راهنمایى) برگزین! من ثورى و اوزاعى را بر مى گزینم. و از میان دو نفر، اوزاعى را انتخاب مى کنم. شافعى گفته است: من کسى را جز اوزاعى سراغ ندارم که فقه او به حدیثش شبیه تر باشد (چرا که فقه او با حدیث بسیار آمیخته است) (الثقات، ج 7، ص 63 ; تهذیب التّهذیب، ج 6، ص 217).
11. درباره او گفته شد که یحیى بن معین کسى را در زمان خودش از نظر فقه و حدیث و زهد و هر فضیلت دیگر، بر سفیان ثورى مقدّم نمى شمرد. از ابوداوود نقل شده است که: هیچ گاه سفیان و شعبه در مسأله اى اختلاف پیدا نمى کردند، جز آنکه سفیان پیروز مى شد. ابن حبّان درباره او گفته است: وى از نظر فقه و ورع و درستى از بزرگان بوده است (تهذیب التّهذیب، ج 4، ص 102-101).
12. درباره وکیع گفته اند: مردى است مورد اعتماد، حافظ، عابد و یکى از بزرگان نه گانه به شمار مى رود. (تحریر تقریب التّهذیب،
ج 4، ص 60).
13. عبدالله بن المبارک بن واضح مروزى; مجاهد، تاجر، شیخ الاسلام و عالم زمان خود بوده است; در حدیث، فقه و تاریخ عرب کتاب هایى نوشته است. او نخستین کسى است که در باب جهاد کتابى تألیف کرده است. (الاعلام زرکلى، ج 4، ص 115; سیراعلام النبلاء، ج 7، ص 602).
14. ابوعبدالله محمّد بن ادریس بن عباس مطلبى، که نَسَب او با بنى هاشم و بنى امیّه در جدّ اعلایشان عبد مناف به هم مى رسند. چرا که وى از نوادگان مطلب بن عبد مناف است. شافعى یکى از چهار امام مذاهب اربعه است. در سال 150 متولّد و سال 204 وفات یافته است. (الکنى و الألقاب، ج 2، ص 347).

 

فصل اوّل: انسداد و ادلّه آن2. انگیزه و علل انسداد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma