علم به لغت عرب که موادّ الفاظ را تفسیر و معانى مفردات آنها را تبیین مى کند، یکى از علوم مقدّماتى اجتهاد و استنباط است و دانستن آن براى استنباط و استخراج احکام شرعى فرعى از منابع آن ضرورى است.(1) زیرا مهم ترین منابع استنباط احکام شرعى یعنى کتاب و سنّت، به زبان عربى است. پس فقیه ناچار باید به معانى لغات، آگاهى داشته باشد تا بتواند مراد و مقصود متکلّم را از عبارت کتاب و سنّت بفهمد و تفاوتى نیست که آگاهى و دانش وى به معانى لغت عرب از راه اجتهاد در لغت باشد یا از طریق مراجعه به اقوال دانشمندان و متخصّصان در فنّ.(2) مثلا قرآن مى فرماید: (فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً)(3); یعنى بر «صعید» تیمم کنید. حال تا معناى کلمه «صعید» براى فقیه مشخص نگردد که مثلا مقصود از آن، مطلق وجه الارض است یا خصوص تراب و خاک، نمى تواند صریحاً فتوا بر جواز تیمم بر مطلق وجه الارض یا خصوص خاک را بدهد. یعنى در مرحله نخست باید مفهوم کلمه «صعید» یا از روى اجتهاد و یا با مراجعه به نظرات علماى لغت، دانسته شود تا بتوانند بر جواز تیمم بر یکى از آن دو فتوا بدهد. همچنین در مورد «غنیمت» که در قرآن مجید(4)موضوع خمس واقع شده بحث مى شود که آیا تنها به معناى غنایم جنگى است یا هر گونه درآمد و منفعتى را شامل مى گردد و یا عنوان «جمره» در مناسک حج که آیا «محل اجتماع سنگریزه»هاست یا «ستونهاى مخصوص».
1 . به مصادرى که در صفحات قبل ذکر شد، مراجعه شود.
2 . بنابراین که نظر لغوى در تفسیر و تبیین معانى الفاظ براى دیگران حجّت باشد، همان گونه که بحث آن در علم اصول آمده است.
3 . مائده، آیه 6 .
4 . (وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِّنْ شَىْء فَأَنَّ للهِِ خُمُسَهُ...)انفال، آیه 41.