ائمّه مذاهب اربعه خود نیز اعلام داشته اند: فتواى ما آخرین کلام نیست، بلکه هر کس حق دارد ادلّه را ملاحظه کند و نظر دهد، خواه مطابق فتواى ما باشد یا خیر، به متن سخن آنها توجّه کنید:
ابوحنیفه مى گوید:
«حرام على من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی; بر کسى که دلیل مرا (بر فتوایم) نمى داند، حرام است که طبق سخن من فتوا دهد».(1)
و نیز مى گوید: «اذا قلت قولا یخالف کتاب الله تعالى و خبر الرّسول فاترکوا قولی; هرگاه فتوایى دادم که با کتاب خدا و یا خبرى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسیده مخالف بود، فتواى مرا کنار بگذارید».(2)
مالک بن انس(3) مى گوید:
«إنّما أنا بشر أخطىء و أصیب، فانظروا فی رأیی فکلّ ما وافق الکتاب و السنّة فخذوه و کلّ ما لم یوافق الکتاب و السّنة فاتْرکوه; من بشرم، گاهى به خطا مى روم و گاه به واقع دست مى یابم، در فتوایم دقت کنید، آنچه موافق کتاب و سنّت بود بگیرید و آنچه موافق نبود، ترک نمایید».(4)
امام شافعى مى گوید:
«إذا وجدتم فی کتابی خلاف سنّة رسول الله فقولوا بسنّة رسول الله و دعوا ما قلت; هرگاه در کتاب من خلاف سنّت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را یافتید، سنّت پیامبر را بگیرید و گفته مرا رها سازید».(5)
در جاى دیگر مى گوید:
«إذا رأیتمونى أقول قولا و قد صحّ عن النبى(صلى الله علیه وآله)خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب; هرگاه مشاهده کردید من چیزى را گفتم و از پیامبر(صلى الله علیه وآله) خلاف آن رسیده، بدانید که عقل خود را از دست داده ام».(6)
احمد حنبل مى گوید:
«لا تُقلّدْنى و لا تُقلِّد مالکاً و لا الشّافعی و لا الأوزاعی و لا الثوری و خذ من حیث أخذوا; از من تقلید مکن، از مالک، شافعى، اوزاعى و ثورى نیز تقلید مکن بلکه وظیفه و تکلیف شرعى خود را از آنجا بگیر که آنها گرفتند».(7)
در جاى دیگر مى گوید:
«رأى الاوزاعی و رأى المالک و رأى أبی حنیفة کلّه رأی و هو عندی سواء و انّما الحجّة فى الآثار; رأى أوزاعى، مالک و ابوحنیفه همه رأى و نزد من مساوى هستند و حجّت اصلى در آثار و اخبار رسیده (از پیامبر) است».(8)