آموزگاران این مدرسه، در مسائل فقهى به استدلالات عقلى نیز تمسّک مى کردند، تا آنجا که گاه عمل به قیاس و استحسان را به آنها نسبت مى دهند.
یکى از علماى این گروه، جناب حسن بن على بن ابى عقیل عمّانى (م 368) است. وى پس از دوران غیبت صغرى، زعامت پیروان اهل بیت را به عهده گرفت، و نخستین کسى بود که از اجتهاد به شیوه معروفش در مباحث فقهى بهره جُست. کتاب او المتمسّک بحبل آل الرسول است که در آن مسائل فقهى را بیان و براى آنها ادلّه اقامه کرده و فروعاتى را بر آن مترتّب ساخته است. این کتاب براى علما از مهمترین کتابهاى قابل استفاده در قرن چهارم و پنجم بود و میان پیروان این مکتب به اندازه اى مشهور بود که نجاشى درباره آن گفته است: «هیچ حاجى از خراسان نمى آمد، مگر آنکه این کتاب را طلب مى کرد و نسخه اى از آن را مى خرید و من از استادم ابوعبدالله شنیدم که از این مرد (عمّانى) بسیار ستایش مى کرد».(1)
متأسّفانه امروزه از این کتاب، اثرى باقى نمانده است; ولى ابن ادریس حلّى (م 598); محقّق حلّى (م 676) و علاّمه حلّى (م 726) فتاوایى را از آن در کتب خویش نقل کرده اند. ابن ادریس درباره این کتاب گفته است: «کتابى نیکو و عظیم است و نزد من موجود است».(2)
عالم دیگر که همان شیوه را ادامه داد و ارکانش را استحکام بخشید، ابوعلى محمّد بن احمد بن جنید اسکافى (م 381) است. نجاشى درباره وى مى گوید: «محمّد بن احمد بن جنید، ابوعلى کاتب اسکافى، در میان اصحاب ما، داراى اعتبارى است و مورد اعتماد و جلالت قدر است. وى تألیفات زیادى دارد».(3)
نجاشى از کتابهایش نام مى برد، از جمله، از دو کتاب فقهى وى که تهذیب الشیعة لاحکام الشریعة و الاحمدى للفقه المحمدى(4) است. متأسّفانه این دو کتاب نیز به دست ما نرسیده، هر چند کتاب دوم تا عصر علاّمه حلّى موجود بوده است.(5)