پس از آنکه سالها افکار شیخ طوسى بر فقه شیعه سایه افکنده بود و به سبب نفوذ فوق العاده علمى شیخ، کسى با وى مخالفت نمى کرد، در اواخر قرن ششم راه نقد افکار وى گشوده شد و نشاط فقاهت و اجتهاد بار دیگر به جمع فقها بازگشت. این حرکت تا قرن یازدهم (عصر سیطره اخباریون) ادامه یافت.
هر چند عالمانى چون سدید الدّین محمود بن على حمصى رازى (م 583) و ابن زهره حلبى (م585)، کم و بیش به نقد افکار شیخ پرداختند; ولى پرچمدار این نهضت که به طور گسترده وارد این عرصه شد، محمّد بن ادریس حلّى (م 598) است.(1)
ابن ادریس با نقد افکار علمى شیخ طوسى خدمت بزرگى را به اجتهاد و فقاهت کرد و در عمل، انفتاح باب اجتهاد را تداوم بخشید.
ابن ادریس به صراحت در سرائر مى گوید: «من جز از دلیل روشن و برهان آشکار، از کسى تقلید نمى کنم».(2)
او طریق صحیح در اجتهاد و فقاهت را چنین بیان مى کند که: «طریق صحیح نزد من عمل به کتاب خدا، یا سنّت رسول خداست که به طور متواتر رسیده باشد، یا اجماع است. و اگر این سه راه نبود، آنچه را که محقّقان مى توانند در مسائل شرعى بدان اعتماد کنند، تمسّک به دلیل عقل قطعى است; زیرا در این صورت مسائل شرعى براساس دلیل عقلى بقا یافته و به دلیل عقل موکول شده است».(3)
ابن ادریس ـ بر خلاف شیخ طوسى ـ به اخبار آحاد اعتماد نداشت.(4)
به هر حال، حرکت رو به رشد اجتهاد و فقاهت، به وسیله جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلّى، معروف به «محقّق حلّى» (م 676) ادامه یافت و از بالندگى و فروزندگى فوق العاده اى برخوردار شد.(5)
هرگاه به طور مطلق «محقّق» گفته شود، وى مقصود است و در فضل و دانش او همین بس که کتاب شرایع الاسلام از زمان تألیف تا قریب به زمان ما، کتاب درسى حوزه هاى علمیّه امامیّه بوده و شرح فراوانى بر آن نوشته شده است.(6)
از کتابهاى دیگر وى مى توان به معتبر و مختصر النافع اشاره کرد.
محقّق حلّى به تهذیب آراى شیخ پرداخت و آنها را در چهارچوب روشنى عرضه کرد و با استفاده از اعتراضات و انتقادات ابن ادریس به دفاع از مکتب شیخ طوسى پرداخت.(7)
از مهمترین اقدامات محقّق ترتیب فقه و تهذیب ابواب آن بود. وى در تقسیم فقه، ابتکارى به خرج داد و فقه را به: عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسیم کرد.(8)