اسرار غیب

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
اصرار بیجا نورى که در تاریکى مى درخشد

(آیه 59) در آیات گذشته سخن از علم و قدرت خدا و وسعت دایره حکم و فرمان او در میان بود، از این به بعد آنچه در آیات قبل اجمالا بیان شد توضیح داده مى شود. نخست به موضوع علم خدا پرداخته مى گوید: «کلیدهاى غیب، تنها نزد اوست; و جز او، کسى آنها را نمى داند» (وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَیَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ).

«مفاتح» جمع «مفتح» به معنى کلید است.

سپس براى توضیح و تأکید بیش تر مى گوید: «او آنچه را در خشکى و دریاست مى داند» (وَ یَعْلَمُ مَا فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ).

«بَرّ» به معنى مکان وسیع است و معمولا به خشکى ها گفته مى شود. «بحر» در اصل به معنى محلّ وسیعى است که آب زیاد در آن مجتمع باشد و معمولا به دریاها و گاهى به نهرهاى عظیم نیز گفته مى شود.

به هر حال، آگاهى خدا از آنچه در خشکى ها و دریاهاست، به معنى احاطه علم او بر همه چیز است. یعنى او از جنبش میلیاردها موجود زنده، کوچک و بزرگ، در اعماق دریاها، از شماره واقعى سلولهاى بدن هر انسان و گلبولهاى خونها، از حرکات مرموز الکترونها در دل اتمها و از تمام اندیشه هایى که از لابه لاى پرده هاى مغز ما مى گذرد و تا اعماق روح ما نفوذ مى کند... . آرى، از همه اینها به طور یکسان باخبر است.

در جمله بعد نیز براى تأکید بر احاطه علمى خداوند، اشاره به خصوص در این مورد کرده مى فرماید: «هیچ برگى (از درختى) نمى افتد، مگر اینکه از آن آگاه است» (وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة إِلاَّ یَعْلَمُهَا).

یعنى تعداد برگها و لحظه جدا شدن از شاخه ها و گردش آنها در وسط هوا و لحظه قرار گرفتن روى زمین، همه اینها در پیشگاه علم او روشن است.

«و نه هیچ دانه اى در تاریکى هاى زمین» قرار مى گیرد، مگر اینکه تمام خصوصیات آن را مى داند (وَ لاَ حَبَّة فِى ظُلُمَاتِ الاَْرْضِ).

در حقیقت، به دو نقطه حسّاس اشاره شده که هیچ انسانى هرچند میلیونها سال از عمر او بگذرد و دستگاه هاى صنعتى تکامل حیرت انگیز پیدا کند، احاطه بر آن ممکن نیست.

چه کسى مى داند بادها در هر شبانه روز در سرتاسر کره زمین چه بذرهایى را از گیاهان جدا کرده و به چه نقطه اى مى پاشد؟ کدام مغز الکترونیکى مى تواند تعداد برگهایى که در یک روز از شاخه درختان جدا مى شود حساب کند؟

نگاه به منظره درختان در فصل پاییز و منظره بدیعى که سقوط پى درپى برگها پیدا مى کند، به خوبى این حقیقت را ثابت مى کند که این گونه علوم هیچ گاه ممکن نیست در دسترس انسان قرارگیرد.

در واقع، سقوط برگها لحظه مرگ آنهاست و سقوط دانه ها در مخفیگاه زمین گامهاى نخستین حیات و زندگى آنهاست. اوست که از نظام این مرگ و زندگى باخبر است.

بیان این موضوع یک اثر فلسفى و یک اثر تربیتى دارد: اثر فلسفى اش این است که پندار کسانى که علم خدا را منحصر به کلیات مى دانند و معتقدند که خدا از جزییات این جهان آگاهى ندارد، نفى مى کند و مى گوید که خدا از همه کلّیات و جزییات آگاهى کامل دارد.

و اثر تربیتى آن، ایمان به این علم وسیع است زیرا به انسان مى گوید تمام اسرار وجود تو، اعمال و گفتار تو، نیّات و افکار تو، همگى براى ذات پاک او آشکار است. با چنین ایمانى چگونه ممکن است انسان مراقب حال خویش نباشد و اعمال و گفتار و نیّات خود را کنترل نکند؟

در پایان آیه مى فرماید: «و نه هیچ تر و خشکى وجود دارد، جز اینکه در کتابى آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است» (وَ لاَ رَطْب وَ لاَ یَابِس إِلاَّ فِى کِتَاب مُبِین).

(آیه 60) در این آیه بحث را به احاطه علم خداوند به اعمال انسان که هدف اصلى است، کشانیده و قدرت قاهره خدا را نیز مشخص مى سازد تا مردم از مجموع این بحث نتایج تربیتى لازم را بگیرند. نخست مى گوید: «او کسى است که (روحِ) شما را در شب (به هنگام خواب) مى گیرد; و از آنچه در روز کرده اید، باخبر است» (وَ هُوَ الَّذِى یَتَوَفَّیکُمْ بِالَّیْلِ وَ یَعْلَمُ مَا جَرَحْتُمْ بِالنَّهَارِ).

«توفّى» در لغت به معنى بازگرفتن است، اینکه خواب را یک نوع بازگرفتن روح معرّفى کرده به خاطر آن است که مرگ، تعطیل کامل دستگاه مغز و قطع مطلق پیوند روح و جسم است، در حالى که خواب، تعطیل بخشى از دستگاه مغز و ضعیف شدن این پیوند است. بنابراین خواب، مرحله کوچکى از مرگ محسوب مى شود.

«جرحتم» از ماده «جرح»، در اینجا به معنى اکتساب و به دست آوردن چیزى است. یعنى شما شب و روز در زیر چتر قدرت و علم خداوند قرار دارید. آن کس که از دانه هاى نباتات در دل خاک و از سقوط برگها در هر زمان و مکان آگاه است، از اعمال شما نیز آگاهى دارد.

بعد مى گوید: این نظام خواب و بیدارى تکرار مى شود، شب مى خوابید «سپس در روز شما را (از خواب) برمى انگیزد; (و این وضع همچنان ادامه مى یابد) تا سرآمد معیّنى فرا رسد» (ثُمَّ یَبْعَثُکُمْ فِیهِ لِیُقْضَى أَجَلٌ مُسَمًّى).

سرانجام نتیجه بحث را چنین بیان مى کند: «سپس بازگشت شما به سوى اوست; و سپس شما را از آنچه عمل مى کردید، باخبر مى سازد» (ثُمَّ إِلَیْهِ مَرْجِعُکُمْ ثُمَّ یُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

(آیه 61) در این آیه براى توضیح بیش تر روى احاطه علمى خداوند نسبت به اعمال بندگان و نگاهدارى دقیق حسابشان براى روز رستاخیز چنین مى گوید: «او بر بندگان خود تسلّط کامل دارد; و مراقبانى بر شما مى گمارد; تا زمانى که یکى از شما را مرگ فرارسد» (وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ).

«حفظة» جمع «حافظ»، در اینجا به معنى فرشتگانى است که مأمور نگاه دارى حساب اعمال انسانها هستند.

در این موقع، «فرستادگان ما جان او را مى گیرند» (تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا).

در پایان آیه مى افزاید: «و آنها (در نگاه دارى حسنات عمر و اعمال بندگان،) کوتاهى نمى کنند» (وَ هُمْ لاَیُفَرِّطُونَ).

(آیه 62) در این آیه به آخرین مرحله کار انسان اشاره کرده مى گوید: «سپس (تمام بندگان) به سوى خدا، که مولاى حقیقى آنهاست، بازمى گردند» (ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَیهُمُ الْحَقِّ).

«بدانید (در آن دادگاه) حکم و داورى، مخصوص اوست» (أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ).

و با آن همه اعمال و پرونده هایى که افراد بشر در طول زندگى خود داشته اند، به سرعت رسیدگى مى شود; «و او، سریع ترین حسابگران است» (وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ).

در بعضى از روایات آمده است: «إنّهُ سُبحانَهُ یُحاسِبُ جَمیعَ عِبادِهِ عَلى مِقدارِ حَلبِ شاة» (خداوند حساب تمام بندگان را در زمان کوتاهى، به اندازه دوشیدن یک گوسفند، رسیدگى مى کند).

اصرار بیجا نورى که در تاریکى مى درخشد
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma