تفسیر: اهمّیت نماز، به خصوص نماز وسطى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
شأن نزول: شأن نزول:

از آنجا که نماز مؤثّرترین رابطه انسان با خداست، در آیات قرآن تأکید فراوانى روى آن شده; از جمله در آیه مورد بحث مى فرماید: «در انجام همه نمازها و (به خصوص) نماز وسطى [= نماز ظهر ]کوشا باشید» (حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَوةِ الْوُسْطَى).

«و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پا خیزید» (وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ).

مبادا گرما و سرما و گرفتارى هاى دنیا و پرداختن به مال و همسر و فرزند، شما را از این امر مهم باز دارد.

منظور از «صَلوةِ وسطى» (نماز میانه)، نماز ظهر است.

تأکید روى این نماز به خاطر این بوده که بر اثر گرمى هواى نیمروز تابستان، یا گرفتارى هاى شدید کسب و کار، نسبت به آن کم تر اهمّیت مى دادند.

(آیه 239) در این آیه تأکید مى کند که در سخت ترین شرایط، حتّى در صحنه جنگ، نباید نماز فراموش شود. البتّه در چنین وضعى، بسیارى از شرایط نماز، همچون رو به قبله بودن و انجام رکوع و سجود به طور متعارف، ساقط مى شود.

مى فرماید: «و اگر (به خاطر جنگ، یا خطر دیگرى) بترسید، (نماز را) در حال پیاده یا سواره انجام دهید» و رکوع و سجود را با ایماء و اشاره به جا آورید (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُکْبَانًا).

بنابراین، محافظت بر نمازها، تنها در حال امنیّت نیست، بلکه در همه حال باید نماز را به جا آورد تا پیوند بندگان با آفریدگار جهان همیشه برقرار باشد.

«امّا هنگامى که امنیّت خود را باز یافتید، خدا را یاد کنید [= نماز را به صورت معمولى بخوانید]; همان گونه که خداوند، چیزهایى را که نمى دانستید به شما تعلیم داد» (فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَالَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ).

روشن است، شکرانه این تعلیم الهى که طرز نماز خواندن در حالت امن و خوف را به انسانها آموخته، همان عمل کردن بر طبق آن است.

(آیه 240) قرآن بار دیگر به مسأله ازدواج و طلاق و امورى در این رابطه بازمى گردد. نخست مى فرماید: «و کسانى که از شما در آستانه مرگ قرار مى گیرند و همسرانى از خود به جا مى گذارند، باید براى همسران خود وصیّت کنند که تا یک سال، آنها را (با پرداختن هزینه زندگى) بهره مند سازند; به شرط اینکه آنها (از خانه شوهر بیرون نروند» و اقدام به ازدواج مجدّد نکنند (وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَ یَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّةً لاَِزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاج).

البتّه این در صورتى است که آنها از خانه شوهر بیرون نروند «و اگر بیرون روند، (حقّى در هزینه ندارند; ولى) گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه درباره خود، به طور شایسته انجام مى دهند» (فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِى مَا فَعَلْنَ فِى أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوف).

در پایان آیه گویا براى اینکه چنین زنانى از آینده خود نگران نباشند، آنها را تسلّى داده مى فرماید: خداوند قادر است که راه دیگرى بعد از فقدان شوهر پیشین در برابر آنها بگشاید و اگر مصیبتى به آنها رسیده حتماً حکمتى در آن بوده است. «و خداوند، توانا و حکیم است» (وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ).

بسیارى از مفسّران معتقدند که این آیه بهوسیله آیه 234 همین سوره که در آن عدّه وفات چهار ماه و ده روز تعیین شده بود، نسخ شده است. و مقدّم بودن آن آیه بر این آیه از نظر ترتیب و تنظیم قرآنى، دلیل بر این نیست که قبلا نازل شده است زیرا تنظیم آیات یک سوره، بر طبق تاریخ نزول نیست، بلکه گاهى آیاتى که نازل شده در آغاز سوره قرار گرفته و آیاتى که قبل نازل شده در اواخر سوره; و این به خاطر مناسبت آیات و به دستور پیامبر اسلام(ص) صورت گرفته است.

(آیه 241) در این آیه به یکى دیگر از احکام طلاق پرداخته مى فرماید: «و براى زنان مطلّقه، هدیه مناسبى لازم است (که از طرف شوهر، پرداخت گردد). این، حقّى است بر مردان پرهیزگار» (وَ لِلْمُطَلَّقَاتِ مَتَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ).

گرچه ظاهر آیه همه زنان مطلّقه را شامل مى شود ولى به قرینه آیه 236 این حکم در مورد زنانى است که مهرى براى آنها به هنگام عقد قرار داده نشده وقبل از آمیزش جنسى طلاق داده مى شوند.

این هدیه، طبق روایاتى که از ائمه معصومین(ع) نقل شده، بعد از پایان عدّه و جدایى کامل پرداخت مى شود، نه در عدّه طلاق رجعى. به تعبیرى دیگر، هدیه خداحافظى است، نه وسیله اى براى بازگشت.

(آیه 242) در این آیه که آخرین آیه مربوط به طلاق است، مى فرماید: «این چنین، خداوند آیات خود را براى شما شرح مى دهد; شاید اندیشه کنید» (کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).

بدیهى است که منظور از اندیشه کردن و تعقّل، آن است که مبدأ حرکت به سوى عمل باشد زیرا اندیشه تنها درباره احکام نتیجه اى نخواهد داشت.

 

شأن نزول: شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma