تفسیر: محبّت واقعى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
شأن نزول: شأن نزول:

این آیه مفهوم دوستى واقعى را تبیین مى کند. مى فرماید: «بگو: اگر خدا را دوست مى دارید، از من پیروى کنید; تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد; و گناهانتان را ببخشد; و خدا آمرزنده مهربان است» (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

یعنى محبّت یک علاقه قلبى ضعیف و خالى از هرگونه اثر نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان منعکس باشد.

این آیه نه تنها به مدّعیان محبّت پروردگار در عصر پیامبر(ص) پاسخ مى گوید، بلکه یک اصل کلّى در منطق اسلام براى همه اعصار و قرون است. آنها که شب و روز دم از عشق پروردگار یا عشق و محبّت پیشوایان اسلام و مجاهدان راه خدا و صالحان و نیکان مى زنند، امّا در عمل کم ترین شباهتى به آنها ندارند، مدّعیان دروغینى بیش نیستند.

(آیه 32) در این آیه بحث آیه قبل را ادامه داده مى فرماید: «بگو: از خدا و فرستاده (او)، اطاعت کنید» (قُلْ أَطِیعُوااللَّهَ وَالرَّسُولَ).

بنابراین، چون شما مدّعى محبّت او هستید، باید با اطاعت از فرمان او و پیامبرش این محبت را عملاًاثبات کنید.

سپس مى افزاید: «و اگر سرپیچى کنید، خداوند کافران را دوست نمى دارد» (فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لاَیُحِبُّ الْکَافِرِینَ).

سرپیچى آنها نشان مى دهد که محبّت خدا را ندارند. بنابراین، خدا هم آنها را دوست ندارد زیرا محبّت یک طرفه بى معنى است.

(آیه 33) این آیه سرآغازى است براى بیان سرگذشت مریم و اشاره اى به مقامات اجداد او و نمونه بارزى است از محبّت واقعى به پروردگار و ظهور آثار این محبّت در عمل که در آیات گذشته به آن اشاره شده بود. مى فرماید: «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد» (إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى ءَادَمَ وَ نُوحًا وءَالَ إِبْرهِیمَ وَ ءَالَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ).

«إصطفى» از ماده «صَفْو» به معنى خالص شدن چیزى است و صَفوَة به معنى خالص هر چیزى است. بنابراین، إصطفاء به معنى برگزیدن قسمت خالص چیزى است.

ممکن است این گزینش، تکوینى باشد و یا تشریعى. به این معنى که خداوند آفرینش آنها را از آغاز آفرینش ممتازى قرار داد، هر چند با داشتن آفرینش ممتاز با اراده و اختیار خود راه حق را پیمودند، سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و کوشش در راه هدایت انسانها، امتیازات جدیدى کسب کردند که با امتیاز ذاتى آنها آمیخته شد و به صورت انسانهایى برگزیده درآمدند.

(آیه 34) در این آیه مى افزاید: «آنها فرزندان (و دودمانى) بودند که (از نظر پاکى و تقوا و فضیلت،) بعضى از بعض دیگر گرفته شده بودند» (ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْض).

این برگزیدگان الهى، از نظر اسلام، پاکى، تقوا و مجاهده براى راهنمایى بشر، همانند یکدیگر بودند.

در پایان آیه مى فرماید: «و خداوند، شنوا و داناست» و از کوششهاى آنها در مسیر رسالت خود، آگاه مى باشد (وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ).

در آیات فوق، علاوه بر آدم، به تمام پیامبران أولواالعزم اشاره شده است. نام نوح صریحاً آمده و آل ابراهیم، هم خود او، هم موسى و عیسى و پیامبر اسلام(ص) را شامل مى شود.

(آیه 35) به دنبال اشاره به عظمت آل عمران که در آیات قبل آمده بود، در اینجا سخن از عمران و دخترش مریم به میان مى آورد و چگونگى تولّد و پرورش و بعضى از حوادث مهم زندگى این بانوى بزرگ را بیان مى کند.

از بعضى روایات استفاده مى شود که خداوند به عمران وحى فرستاده بود که پسرى به او خواهد داد که به عنوان پیامبر به سوى بنى اسرائیل فرستاده مى شود. او این جریان را با همسر خود «حَنّه» در میان گذاشت. به همین خاطر هنگامى که او باردار شد، تصوّر کرد فرزند مزبور همان است که در رحم دارد، بى خبر از اینکه کسى که در رحم اوست مادر آن فرزند (مریم) مى باشد. به همین دلیل، نذر کرد که پسر را خدمتگزار خانه خدا، بیت المَقدس نماید، امّا هنگام تولّد مشاهده کرد که دختر است.

آیه مى فرماید: به یاد آورید «هنگامى را که همسر عمران گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که محرَّر (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى» (إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّى نَذَرْتُ لَکَ مَا فِى بَطْنِى مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّى إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).

(آیه 36) سپس مى افزاید: «ولى هنگامى که او را به دنیا آورد، (و او را دختر یافت،) گفت: خداوندا! من او را دختر آوردم» (فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّى وَضَعْتُهَا أُنْثَى).

«ولى خدا از آنچه او به دنیا آورده بود آگاه تر بود» (وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ). سپس افزود: «و پسر، همانند دختر نیست» دختر نمى تواند وظیفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد (وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کَالاُْنْثَى).

دختر پس از بلوغ، عادت ماهانه دارد و نمى تواند در مسجد بماند. به علاوه نیروى جسمى دختر با پسر یکسان نیست و نیز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل، ادامه این خدمت را براى دختر مشکل مى سازد. از این رو همیشه پسران را نذر مى کردند.

سپس افزود: «من او را مریم نام گذاردم; و او و فرزندانش را از (وسوسه هاى) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار مى دهم» (وَ إِنِّى سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ وَ إِنِّى أُعِیذُهَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ).

«مریم» در لغت به معنى زن عبادتکار و خدمتگزار است. از آنجا که این نامگذارى بهوسیله مادرش انجام شد، نهایت عشق و علاقه این مادر باایمان را براى وقف فرزندش در مسیر بندگى و عبادت خدا نشان مى دهد.

(آیه 37) این آیه ادامه بحث آیه قبل درباره سرگذشت مریم است. مى فرماید: «خداوند، او [= مریم] را به طرز نیکویى پذیرفت; و به طرز شایسته اى، (نهال وجود) او را رویانید» و پرورش داد (فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُول حَسَن وَ أَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا).

تعبیر به «أنبتها» از ماده «انبات»، به معنى رویانیدن در مورد پرورش مریم، اشاره به جنبه هاى تکامل معنوى، روحانى و اخلاقى مریم است.

جمله اخیر اشاره به این نکته لطیف دارد که کار خداوند، انبات (رویانیدن) است. یعنى همان گونه که در درون بذر گلها و گیاهان استعدادهایى نهفته است، در درون وجود آدمى و اعماق روح و فطرت او نیز همه گونه استعدادهاى عالى نهفته شده که اگر انسان خود را تحت تربیت مربّیان الهى که باغبانان باغستان جهان انسانیت اند قرار دهد، به سرعت پرورش مى یابد و آن استعدادهاى خداداد آشکار مى شود.

سپس مى افزاید: «و (خداوند،) کفالت او را به زکریّا سپرد» (وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیَّا).

هر چه بر سنّ مریم افزوده مى شد، آثار عظمت و جلال در وى نمایان تر مى گشت و به جایى رسید که قرآن در ادامه این آیه درباره او مى گوید: «هر زمان زکریّا واردِ محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آنجا مى دید» (کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا).

«محراب» محل ویژه اى است که در معبد براى امام آن معبد یا افراد خاصّى در نظر گرفته مى شود.

زکریّا از روى تعجّب، روزى «از او پرسید: اى مریم! این را از کجا آورده اى؟» (قَالَ یَا مَرْیَمُ أَنَّى لَکِ هَـذَا).

«گفت: این از سوى خداست. خداوند به هر کس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد» (قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِاللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَاب).

از روایات متعدّدى استفاده مى شود که آن غذا یک نوع میوه بهشتى بوده که، در غیر فصل، در کنار محراب مریم، به فرمان پروردگار، حاضر مى شده است. و این موضوع جاى تعجّب نیست که خدا از بنده پرهیزگارش این چنین پذیرایى کند.

(آیه 38) از این به بعد گوشه اى از زندگى پیامبرالهى، زکریّا را در ارتباط با داستان مریم بیان مى کند.

همسر زکریّا و مادر مریم خواهر یکدیگر بودند و اتّفاقاً هر دو در آغاز، نازا بودند. با اینکه سالیان درازى از عمر زکریّا و همسرش گذشته و از نظر معیارهاى طبیعى بسیار بعید به نظر مى رسید که صاحب فرزندى شود، با ایمان به قدرت پروردگار و مشاهده وجود میوه هاى تازه در غیر فصل، قلب او لبریز از امید گشت که شاید در فصل پیرى، میوه فرزند بر شاخسار وجودش آشکار شود. به همین دلیل، هنگامى که مشغول نیایش بود، از خداوند تقاضاى فرزند کرد. آیه مى گوید: «در آنجا بود که زکریّا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه اى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مى شنوى» (هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِى مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعَاءِ).

(آیه 39) «و هنگامى که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: خدا تو را به یحیى بشارت مى دهد; (کسى) که کلمه خدا [= مسیح ] را تصدیق مى کند; و رهبر خواهد بود; و از هوسهاى سرکش برکنار، و پیامبرى از صالحان است» (فَنَادَتْهُ الْمَلاَئِکَةُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّى فِى الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى مُصَدِّقًا بِکَلِمَة مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّدًا وَ حَصُورًا وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ).

نه تنها خداوند اجابت دعاى او را به وسیله فرشتگان خبر داد، بلکه پنج وصف از اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان داشت.

(آیه 40) زکریّا از شنیدن این بشارت، غرق شادى و سرور شد و در عین حال نتوانست شگفتى خود را از چنین موضوعى پنهان کند. «او عرض کرد: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست» (قَالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونَ لِى غُلاَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنِىَ الْکِبَرُ وَامْرَأَتِى عَاقِرٌ).

در پاسخ «فرمود: بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مى دهد» (قَالَ کَذلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ).

و با این پاسخ کوتاه که تکیه بر نفوذ اراده و مشیّت الهى داشت، زکریّا قانع شد.

(آیه 41) در اینجا زکریّا تقاضاى نشانه اى بر این بشارت مى کند، تا قلبش مالامال از اطمینان شود. «عرض کرد: پروردگارا ! نشانه اى براى من قرار ده» (قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِى ءَایَةً).

خداوند «گفت: نشانه تو آن است که سه روز، جز با اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت» و زبان تو، بدون هیچ علّت ظاهرى، براى گفتوگو با مردم از کار مى افتد (قَالَ ءَایَتُکَ أَلاَّ تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَـثَةَ أَیَّام إِلاَّ رَمْزًا).

«پروردگار خود را (به شکرانه این نعمت بزرگ،) بسیار یاد کن; و به هنگام صبح و شام، او را تسبیح بگو» (وَاذْکُرْ رَبَّکَ کَثِیرًا وَ سَبِّحْ بِالْعَشِىِّ وَالاِْبْکَارِ).

واژه «عشى» به ساعات آخر روز و «ابکار» به ساعات آغاز روز گفته مى شود.

خداوند درخواست زکریّا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او، بدون هیچ عامل طبیعى، از سخن گفتن با مردم باز ماند، در حالى که به ذکر خدا مترنّم بود.

این وضع عجیب نشانه اى از قدرت پروردگار بر همه چیز بود. خدایى که مى تواند زبان بسته را به هنگام ذکرش بگشاید، قادر است از رحم عقیم، فرزندى باایمان که مظهر یاد پروردگار باشد بهوجود آورد.

(آیه 42) قرآن بار دیگر به داستان مریم بازمى گردد و از دوران شکوفایى او سخن مى گوید و مقامات والاى او را بر مى شمرد. نخست از گفتگوى فرشتگان با مریم بحث مى کند. مى فرماید: «و (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته; و بر تمام زنان جهان، برترى داده است» (وَ إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَیکِ وَ طَهَّرَکِ وَاصْطَفَیکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ).(1)

و این برگزیدگى و برترى مریم بر تمام زنان جهان، به خاطر تقوا و ایمان و عبادت او بود. آرى او برگزیده شده تا پیامبرى همچون عیساى مسیح به دنیا آورد.

این آیه گواه بر این است که مریم بزرگ ترین شخصیت زن در جهان خود بوده است.

(آیه 43) در این آیه سخن از خطاب دیگرى از فرشتگان به مریم است. مى گویند: «اى مریم! (به شکرانه این نعمت) براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده به جا آور; و با رکوع کنندگان، رکوع کن» (یَا مَرْیَمُ اقْنُتِى لِرَبِّکِ وَاسْجُدِى وَارْکَعِى مَعَ الرَّاکِعِینَ).

(آیه 44) این آیه خطاب به پیامبر اکرم(ص) مى کند مى گوید: «این، (بیان سرگذشت مریم و زکریّا) از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى کنیم» (ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ).

زیرا این داستانها به این صورت (صحیح و خالى از هرگونه خرافه،) در هیچ یک از کتب پیشین ـ که تحریف یافته است ـ وجود ندارد و سند آن، وحى آسمانى، قرآن است.

سپس به گوشه دیگرى از داستان مریم اشاره مى کند مى گوید: «و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را (براى قرعه کشى) به آب مى افکندند، تا کدام یک کفالت و سرپرستى مریم را عهده دار شود، و (نیز) به هنگامى که (دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى»; و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد (وَ مَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ مَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ).

از این آیه و آیاتى که در سوره صافّات درباره یونس آمده، استفاده مى شود که براى حلّ مشکل یا مشاجره و نزاع و هنگامى که کار به بن بست کامل مى رسد و هیچ راهى براى پایان دادن به نزاع یافت نمى شود، مى توان از قرعه استمداد جست.

(آیه 45) از این آیه به بعد به بخش دیگرى از زندگى مریم یعنى جریان تولّد فرزندش حضرت مسیح مى پردازد. مى فرماید: به یاد آورید «هنگامى را که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمه اى [= وجود باعظمتى] ازطرف خودش بشارت مى دهد که نامش مسیح، عیسى پسر مریم است» (إِذْ قَالَتِ الْمَلاَئِکَةُ یَا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَة مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ).

«در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیت خواهد بود; و از مقرّبان (الهى) است» (وَجِیهًا فِى الدُّنْیَا وَالاَْخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ).

(آیه 46) در این آیه به یکى از فضایل و معجزات حضرت مسیح(ع) اشاره مى کند مى گوید: «و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت (و میانسال شدن) سخن خواهد گفت; و از شایستگان است» (وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِى الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحِینَ).

جمله «فِى المَهدِ و کَهلاً»، ممکن است اشاره به این باشد که او در گاهواره همان گونه سخن مى گفت که در موقع رسیدن به کمال عمر سخنانى سنجیده و پرمحتوا و حساب شده، نه سخنانى کودکانه.

(آیه 47) در این آیه نیز داستان مریم ادامه مى یابد. او هنگامى که بشارت تولّد عیسى(ع) را شنید، «گفت: پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است» و هرگز همسرى نداشته ام (قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِى وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِى بَشَرٌ).

خداوند به این شگفتى مریم پایان داد «فرمود: خداوند، این گونه هر چه را بخواهد مى آفریند» (قَالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ).

سپس براى تکمیل این سخن مى فرماید: «هنگامى که چیزى را مقرّر دارد (و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مى گوید: موجود باش! آن نیز فوراً موجود مى شود» (إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ).

(آیه 48) به دنبال صفات چهارگانه اى که در آیات قبل براى حضرت مسیح بیان شده بود (صاحب شخصیت بودن در دنیا و آخرت، از مقرّبان بودن، سخن گفتن در گاهواره و از شایستگان بودن)، به دو وصف دیگر آن پیامبر بزرگ اشاره مى کند. مى فرماید: «و (خداوند) به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، مى آموزد» (وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَیةَ وَالاِْنْجِیلَ).

نخست به تعلیم کتاب و حکمت و دانش به طورکلّى اشاره مى کند و بعد دو مصداق روشن آن یعنى تورات و انجیل را بیان مى نماید.

(آیه 49) به دنبال آیه قبل که سخن از علم و دانش و کتاب آسمانى حضرت مسیح بود، در این آیه به معجزات متعدّد او اشاره کرده مى فرماید: «و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوى بنى اسرائیل» قرار داده (وَ رَسُولاً إِلَى بَنِى إِسْرَائِیلَ).

سپس مى افزاید: او مأمور بود به آنها بگوید: «من نشانه اى از طرف پروردگار شما، برایتان آورده ام» (أَنِّى قَدْ جِئْتُکُمْ بِـَایَة مِنْ رَبِّکُمْ).

نه یک نشانه بلکه نشانه هاى متعدّد.

«من از گِل، چیزى به شکل پرنده مى سازم; سپس در آن مى دمم و به فرمان خدا، پرنده اى مى گردد» (أَنِّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ).

سپس به بیان دومین معجزه یعنى درمان بیماریهاى صعب العلاج یا غیرقابل علاج از طریق عادى پرداخته مى گوید: «و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص [= پیسى] را بهبودى مى بخشم» (وَ أُبْرِئُ الاَْکْمَهَ وَالاَْبْرَصَ).

بدون شک، این موضوعات ـ به خصوص براى پزشکان و دانشمندان آن زمان ـ معجزات غیرقابل انکارى بوده است.

در سومین مرحله به معجزه دیگرى اشاره مى کند مى گوید: «و مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم» (وَ أُحْىِ الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ).

چیزى که در هر عصر و زمانى جزء معجزات و کارهاى خارق العاده است.

و در مرحله چهارم، موضوع خبردادن از اسرار نهانى مردم را مطرح مى کند زیرا هرکس معمولا در زندگى فردى و شخصى خود اسرارى دارد که دیگران از آن آگاه نیستند. مسیح مى گوید: «و از آنچه مى خورید، و در خانه هاى خود ذخیره مى کنید، به شما خبر مى دهم» (وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِى بُیُوتِکُمْ).

و در پایان آیه به تمام این چهار معجزه اشاره کرده مى گوید: «مسلّماً در اینها، نشانه اى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید» و در جستوجوى حقیقت باشید (إِنَّ فِى ذلِکَ لاََیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

از مفاد آیه فوق و آیات مشابه آن استفاده مى شود که فرستادگان و اولیاى خدا ـ به اذن او ـ مى توانند، به هنگام لزوم، در جهان تکوین و آفرینش تصرّف کنند و، بر خلاف عادت و جریان طبیعى، حوادثى بهوجود آورند. و این چیزى است بالاتر از ولایت تشریعى یعنى سرپرستى مردم که نام آن «ولایت تکوینى» است.

(آیه 50) این آیه نیز ادامه سخنان حضرت مسیح است و در واقع بخشى از اهداف بعثت خود را شرح مى دهد. مى گوید: «و آنچه را پیش از من از تورات بوده، تصدیق مى کنم» (وَ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَىَّ مِنَ التَّوْرَیةِ).

«و (آمده ام) تا پاره اى از چیزهایى را که (بر اثر ظلم و گناه،) بر شما حرام شده، (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهیها،) حلال کنم» (وَ لاُِحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِى حُرِّمَ عَلَیْکُمْ).

سپس مى افزاید: «و نشانه اى از طرف پروردگار شما، برایتان آورده ام» (وَ جِئْتُکُمْ بِـَایَة مِنْ رَبِّکُمْ).

و در پایان آیه چنین نتیجه گیرى مى کند: «پس از خدا بترسید، و مرا اطاعت کنید» (فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ).

(آیه 51) در این آیه از زبان حضرت مسیح، براى رفع هرگونه ابهام و اشتباه و براى اینکه تولّد استثنایى وى را دستاویزى براى الوهیّت او قرار ندهند، چنین مى گوید: «خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست; او را بپرستید (نه من، و نه چیز دیگر را). این است راه راست» راه توحید و یکتاپرستى نه راه شرک و دوگانه و چندگانه پرستى (إِنَّ اللَّهَ رَبِّى وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هَـذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ).

در آیات دیگر قرآن نیز مى خوانیم که حضرت مسیح روى مسأله بندگى خود در پیشگاه خدا، تکیه مى فرمود و برخلاف آنچه در انجیلهاى تحریف یافته کنونى از زبان مسیح نقل شده که او غالباً کلمه پدر را درباره خدا به کار مى برد، قرآن مجید کلمه «ربّ» (پروردگار) و مانند آن را از او نقل مى کند که دلیلى است بر نهایت توجّه او نسبت به مبارزه با شرک و یا دعوى الوهیّت حضرت مسیح. از این رو، تا زمانى که حضرت مسیح(ع) در میان مردم بود، هیچ کس جرأت نکرد او را یکى از خدایان معرّفى کند. حتّى آثار تعلیمات مسیح(ع) در زمینه توحید، به منحرفان اجازه نداد که تا دو قرن بعد از او نیز، عقاید شرک آلود خود را ظاهر سازند. به اعتراف محققان مسیحى، مسأله تثلیث و اعتقاد به خدایان سه گانه از قرن سوم میلادى پیدا شد.

(آیه 52) مطابق پیشگویى و بشارت موسى(ع)، جمعیّت یهود قبل از آمدن عیسى(ع) منتظر ظهور او بودند، امّا هنگامى که ظاهر گشت و منافع نامشروع جمعى از منحرفان بنى اسرائیل به خطر افتاد، تنها گروه محدودى گِرد مسیح(ع) را گرفتند. آیه مى گوید: «هنگامى که عیسى از آنان احساس کفر (و مخالفت) کرد، گفت: کیست که یاور من به سوى خدا (براى تبلیغ آیین او) گردد؟» (فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِى إِلَى اللَّهِ).(2)

در اینجا تنها گروه اندکى به این دعوت پاسخ مثبت دادند. قرآن از این افراد پاک به عنوان «حواریون» نام برده است.

آیه مى فرماید: «حواریان [= شاگردانِ مخصوصِ او] گفتند: ما یاوران خداییم; به خدا ایمان آوردیم; و تو (نیز) گواه باش که ما اسلام آورده ایم» (قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ).

تعبیر به «اسلام» در آیه فوق، دلیلى بر این است که اسلام آیین تمام انبیا بوده است.

(آیه 53) در این آیه جمله هایى نقل شده که بیانگر نهایت توحید و اخلاص حواریان است. آنها ایمان خویش را به پیشگاه خداوند چنین عرضه داشتند و گفتند: «پروردگارا ! به آنچه نازل کرده اى، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو ) پیروى نمودیم; ما را در زمره گواهان بنویس» (رَبَّنَا ءَامَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ).

درباره علّت نام گذارى شاگردان مسیح به این نام، در حدیثى امام علىّ بن موسى الرّضا(ع) فرمود: «جمعى از مردم چنین تصوّر مى کنند که آنها شغل لباس شویى داشته اند، ولى در نزد ما علّت آن این بوده که آنها هم خود را از آلودگى به گناه پاک کرده بودند و هم براى پاک کردن دیگران کوشش داشتند.»

(آیه 54) پس از شرح ایمان حواریان، در این آیه به نقشه هاى شیطانى یهود اشاره کرده مى گوید: «و (یهود و دشمنان مسیح، براى نابودى او و آیینش،) نقشه کشیدند; و خداوند (براى حفظ او و آیینش،) چاره جویى کرد; و خداوند، بهترین چاره جویان است» (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُالْمَاکِرِینَ).

بدیهى است نقشه هاى خدا بر نقشه هاى همه پیشى مى گیرد چراکه معلوماتى اندک و قدرتى محدود دارند و علم و قدرت خداوند بى پایان است.

منظور از آیه مورد بحث و آیات متعدّد دیگرى که «مکر» را به خدا نسبت مى دهد این است که دشمنان مسیح با طرحهاى شیطانى خود مى خواستند جلو این دعوت الهى را بگیرند، امّا خداوند براى حفظ جان پیامبر خود و پیشرفت آیینش تدبیر کرد و نقشه هاى آنها نقش بر آب شد و همچنین در موارد دیگر.

(آیه 55) این آیه همچنان ادامه آیات مربوط به زندگى حضرت مسیح است. معروف در میان مفسّران اسلام ـ به استناد آیه 157 سوره نساء ـ این است که مسیح هرگز کشته نشد و خداوند او را به آسمان برد. آیه مورد بحث ناظر به همین معنى است. مى فرماید: به یاد آورید «هنگامى را که خدا به عیسى فرمود: من تو را برمى گیرم و به سوى خود، بالا مى برم» (إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّى مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلَىَّ).

«و تو را از کسانى که کافر شدند، پاک مى سازم» (وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا).

منظور از این پاکیزگى یا نجات او از چنگال افراد پلید و بى ایمان است و یا از تهمتهاى ناروا و توطئه هاى ناجوانمردانه که در سایه پیروزى آیین او حاصل شد.

سپس مى افزاید: «و کسانى را که از تو پیروى کردند، تا روز رستاخیز، برتر از کسانى که کافر شدند، قرار مى دهم» (وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَـمَةِ).

این آیه یکى از آیات اعجازآمیز و از پیشگویى ها و اخبار غیبى قرآن است که مى گوید پیروان مسیح همواره بر یهود که مخالف مسیح بودند برترى خواهند داشت.

و در پایان آیه مى فرماید: «سپس بازگشت شما به سوى من است و من در میان شما، در آنچه اختلاف داشتید، داورى مى کنم» (ثُمَّ إِلَىَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ).

یعنى آنچه از پیروزیها گفته شد مربوط به این جهان است، محاکمه نهایى و گرفتن نتیجه اعمال چیزى است که در آخرت خواهد آمد.

(آیه 56) این آیه و آیه بعد خطاب به حضرت مسیح(ع) است. مى فرماید: بعد از آنکه مردم به سوى خدا بازگشتند و او در میان آنان داورى کرد، صفوف از هم جدا مى شود. «امّا آنها که کافر شدند، (و پس از شناختن حق، آن را انکار کردند،) در دنیا و آخرت، آنان را مجازات دردناکى خواهم کرد; و براى آنها، یاورانى نیست» (فَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا فِى الدُّنْیَا وَالاَْخِرَةِ وَ مَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ).

(آیه 57) سپس به گروه دوم اشاره کرده مى فرماید: «امّا آنها که ایمان آوردند، و اعمال صالح انجام دادند، خداوند پاداش آنان را به طورکامل خواهد داد» (وَ أَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَیُوَفِّیهِمْ أُجُورَهُمْ).

«و خداوند، هرگز ستمکاران را دوست نمى دارد» (وَاللَّهُ لاَیُحِبُّ الظَّالِمِینَ).

مسلّم است، خدایى که ستمکاران را دوست ندارد، در حق بندگان ستم نخواهد کرد و اجر آنها را به طورکامل خواهد داد.

(آیه 58) پس از شرح داستان مسیح، در این آیه روى سخن را به پیامبر اسلام(ص) کرده مى گوید: «اینها را که بر تو مى خوانیم، از نشانه ها(ى حقّانیت تو) است، و یادآورى حکیمانه است» که به صورت آیات قرآن بر تو نازل گردیده و خالى از هرگونه باطل و خرافه است (ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الاَْیَاتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ).

این در حالى است که دیگران سرگذشت این پیامبر بزرگ را به افسانه هاى دروغین و خرافات و بدعتها آلوده اند.

 


1. منظور از پاکى مریم، پاکى از عادت ماهیانه است که به او اجازه مى داد همواره خدمت بیت المَقدس کند و یا پاکى از هر گونه آلودگى اخلاقى و معنوى و گناه.

2. تعبیر به «احساس» با اینکه کفر یک امر باطنى است، شاید به خاطر این باشد که آن قدر در ابراز کفر خود پافشارى کردند که گویى به صورت یک امر حسّى درآمد.

 

شأن نزول: شأن نزول:
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma