شأن نزول: نخستین مهاجران اسلام

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
تفسیر: تفسیر: کینه توزى یهود و نرمش نصارى

(آیه 82) در مورد نزول سلسله آیات 82 ـ 86 نقل کرده اند که این آیات درباره نجاشى، زمامدار حبشه در عصر پیامبر(ص) و یاران او نازل شده است.

در سالهاى نخستین بعثت پیامبر اسلام(ص) و دعوت عمومى او، مسلمانان در اقلّیت قرار داشتند. قریش به قبایل عرب توصیه کرده بود که هرکدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر(ص) ایمان آورده است، زیر فشار قرار دهند. به این ترتیب، هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود زیر فشار قرار داشت.

پیامبر(ص) براى حفظ این دسته کوچک و تهیّه پایگاهى براى مسلمانان در بیرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت به حبشه داد.

یازده مرد و چهار زن از مسلمانان راه حبشه را پیش گرفتند. و این در ماه رجب سال پنجم بعثت بود. این مهاجرت، هجرت اوّل نام گرفت.

چیزى نگذشت که جعفر بن أبی طالب و جمعى دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلى یک جمعیّت متشکل اسلامى را که از 82 مرد و عدّه قابل ملاحظه اى زن و کودک تشکیل مى شد، بهوجود آوردند.

طرح این مهاجرت براى بت پرستان سخت دردناک بود. براى به هم زدن این موقعیت دست به کار شدند و دو نفر از جوانان باهوش و حیله گر و پشت هم انداز یعنى عمرو عاص و عمارة بن ولید را انتخاب کردند و با هدایاى فراوانى به حبشه فرستادند. این دو نفر با مقدّماتى به حضور نجاشى بار یافتند.

عمرو عاص به نجاشى چنین گفت: ما فرستادگان بزرگان مکّه ایم. تعدادى از جوانان سبک مغز از آیین نیاکان خود برگشته و به بدگویى از خدایان ما پرداخته و از موقعیّت سرزمین شما سوءاستفاده کرده و به اینجا پناه آورده اند. مى ترسیم که در اینجا نیز دست به اخلالگرى زنند، بهتر است که آنها را به ما بسپارید تا به محلّ خود بازگردانیم... .

این را گفتند و هدایایى را که با خود آورده بودند تقدیم داشتند.

نجاشى گفت: تا من با نمایندگان این پناهندگان به کشورم تماس نگیرم نمى توانم در این زمینه سخن بگویم.

روز دیگر در یک جلسه مهم که اطرافیان نجاشى و جمعى از دانشمندان مسیحى و جعفر بن أبی طالب، به عنوان نمایندگى مسلمانان و نمایندگان قریش حضور داشتند، نجاشى پس از شنیدن سخنان نمایندگان قریش رو به جعفر کرد و از او خواست که نظر خود را در این زمینه بیان کند.

جعفر پس از اداى احترام چنین گفت: نخست از اینها بپرسید آیا ما جزو بردگان فرارى این جمعیّتیم؟

عمرو گفت: نه، شما آزادید.

جعفرـ و نیز سؤال کنید آیا آنها دَینى بر ذمّه ما دارند که آن را از ما مى طلبند؟

عمروـ نه، ما هیچ مطالبه اى از شما نداریم.

جعفرـ آیا خونى از شما ریخته ایم که آن را از ما مى طلبید؟

عمروـ نه، چنین چیزى در کار نیست.

سپس جعفر رو به نجاشى کرد و گفت: ما جمعى نادان بودیم، بت پرستى مى کردیم، گوشت مردار مى خوردیم، انواع کارهاى زشت و ننگین انجام مى دادیم، قطع رحم مى کردیم و نسبت به همسایگان خویش بدرفتارى داشتیم و نیرومندان ما حقّ ضعیفان را مى خوردند. خداوند پیامبرى در میان ما مبعوث کرد که به ما دستور داده است هرگونه شبیه و شریک را از خدا دور سازیم و فحشا و منکرات و ظلم و ستم و قِمار را ترک گوییم، به ما دستور داده نماز بخوانیم، زکات بدهیم، عدالت و احسان پیشه کنیم و بستگان خود را کمک نماییم.

نجاشى گفت: عیساى مسیح نیز براى همین مبعوث شده بود. سپس از جعفر پرسید: آیا چیزى از آیاتى که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ دارى ؟

جعفر گفت: آرى. سپس آیاتى را از سوره مریم تلاوت کرد.

حُسن انتخاب جعفر در مورد آیات تکان دهنده این سوره که مسیح و مادرش را از هرگونه تهمتهاى ناروا پاک مى سازد، اثر عجیبى گذاشت تا آنجا که قطره هاى اشک شوق از دیدگان دانشمندان مسیحى سرازیر گشت و نجاشى صدا زد: به خدا سوگند، نشانه هاى حقیقت در این آیات نمایان است.

هنگامى که عمرو خواست در اینجا سخنى بگوید و تقاضاى سپردن مسلمانان را به دست وى کند، نجاشى دست بلند کرد و محکم بر صورت عمرو کوبید و گفت: خاموش باش! به خدا سوگند، اگر بیش از این سخنى در مذمّت این جمعیّت بگویى تو را مجازات خواهم کرد.

سالها گذشت، پیامبر(ص) هجرت کرد و کار اسلام بالا گرفت و عهدنامه حدیبیه امضا شد و پیامبر(ص) متوجّه فتح خیبر گشت. در آن روز که مسلمانان از فرط شادى به خاطر درهم شکستن بزرگ ترین کانون خطر یهود در پوست نمى گنجیدند، از دور شاهد حرکت دسته جمعى عدّه اى به سوى سپاه اسلام بودند. چیزى نگذشت که معلوم شد این جمعیّت همان مهاجران حبشه اند که به آغوش وطن بازمى گردند.

پیامبر(ص) با مشاهده جعفر و مهاجران حبشه، این جمله تاریخى را فرمود: «لا أدری أنَا بِفَتحِ خَیبَر أسَرَّ أمْ بِقُدُومِ جَعفَر؟» (نمى دانم از پیروزى خیبر خوشحال تر باشم یا از بازگشت جعفر؟)

مى گویند: علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شامیان که در میان آنها یک راهب مسیحى بود و تمایل به اسلام پیدا کرده بود، خدمت پیامبر(ص) رسیدند و پس از شنیدن آیات سوره «یس» به گریه افتادند و مسلمان شدند و گفتند: چه قدر این آیات به تعلیمات راستین مسیح شباهت دارد.

آیات 82 ـ 86 نازل شد و از این مؤمنان تجلیل کرد.

 

تفسیر: تفسیر: کینه توزى یهود و نرمش نصارى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma