گروه سوم (منافقان)

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
3. مقصود از قلب در قرآن 1. وسعت معنى نفاق

(آیه 8) اسلام در یک مقطع خاصّ تاریخى با گروهى روبه رو شد که نه اخلاص و شهامت براى ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صریح.

این گروه ـ که قرآن از آنها به عنوان منافقین(1) یاد مى کند و ما در فارسى از آن به دورو یا دوچهره تعبیر مى کنیم ـ در صفوف مسلمانان واقعى نفوذ کرده بودند و از آنجا که ظاهر اسلامى داشتند، شناخت آنها مشکل بود، ولى قرآن نشانه هاى دقیقى براى شناسایى بیان مى کند که خطّ باطنى آنها را مشخص مى سازد و الگویى در این زمینه به دست مسلمانان براى همه قرون و اعصار مى دهد. نخست تفسیرى از نفاق دارد مى گوید: «گروهى از مردم کسانى هستند که مى گویند: به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم. در حالى که ایمان ندارند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ مَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ).

(آیه 9) این عمل را نوعى زرنگى و به اصطلاح تاکتیک، حساب مى کنند. «مى خواهند خدا و مؤمنان را فریب دهند» (یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا). «در حالى که جز خودشان را فریب نمى دهند، (امّا) نمى فهمند» (وَ مَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ مَا یَشْعُرُونَ).

(آیه 10) سپس قرآن به این واقعیت اشاره مى کند که نفاق بیمارى است. دوگانگى جسم و روح یک نوع ناهماهنگى و از هم گسستگى است که حاکم بر وجود انسان مى شود. مى فرماید: «در دلهاى آنها یک نوع بیمارى است» (فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ).

از آنجا که در نظام آفرینش هرکس در مسیرى قرار گرفت و وسائل آن را فراهم ساخت در همان مسیر به پیش مى رود، قرآن مى افزاید: «خداوند بر بیمارى آنان افزوده» (فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا).

و چون سرمایه اصلى منافقان دروغ است تا بتوانند تناقضها را که در زندگیشان دیده مى شود با آن توجیه کنند، در پایان آیه مى فرماید: «و به خاطر دروغهایى که مى گفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنهاست» (وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ).

(آیه 11) سپس به ویژگیهاى آنها اشاره مى کند که نخستین آنها داعیه اصلاح طلبى است در حالى که مُفسد واقعى همانها هستند. قرآن مى فرماید: «و هنگامى که به آنان گفته شود در زمین فساد نکنید مى گویند: ما فقط اصلاح کننده ایم» (وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُوا فِى الاَْرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ).

(آیه 12) قرآن مى افزاید: «آگاه باشید! اینها همان مفسدانند; ولى نمى فهمند» (أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَـکِنْ لاَ یَشْعُرُونَ).

اصرار آنها در راه نفاق و خوگرفتن با برنامه هاى زشت سبب شده که به تدریج گمان کنند این برنامه ها مفید و اصلاح طلبانه است. در گذشته گفتیم که اگر گناه از حد بگذرد حسّ تشخیص را از انسان مى گیرد بلکه تشخیص او را واژگونه مى سازد و ناپاکى و آلودگى به صورت طبیعت ثانوى او درمى آید.

(آیه 13) نشانه دیگر اینکه، خود را عاقل و هوشیار و مؤمنان را سفیه و ساده لوح و خوش باور مى پندارند. قرآن مى گوید: «و هنگامى که به آنان گفته شود همانند (سایر) مردم ایمان بیاورید، مى گویند: آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» (وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ ءَامِنُوا کَمَا ءَامَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا ءَامَنَ السُّفَهَاءُ).

به این ترتیب، افراد حق طلب را که با مشاهده آثار حقّانیّت در دعوت پیامبر(ص) و محتواى تعلیمات او، سر تعظیم فرو آورده اند به سفاهت متّهم مى کند و شیطنت و دورویى و نفاق را دلیل بر هوش و درایت مى شمرد.

آرى در منطق آنها، عقل جایش را با سفاهت عوض کرده است. بدین رو قرآن مى فرماید: «بدانید اینها همان ابلهانند ولى نمى دانند» (أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَ لَـکِنْ لاَیَعْلَمُونَ).

آیا این سفاهت نیست که انسان به جاى تمرکز و وحدت شخصیت، دوگانگى و چندگانگى را پذیرا گردد و استعداد و نیروى خود را در راه شیطنت و توطئه و تخریب به کار گیرد!

(آیه 14) سومین نشانه این است که هر روز به رنگى درمى آیند و در میان هر جمعیّتى با آنها هم صدا مى شوند. قرآن مى فرماید: «و هنگامى که افراد باایمان را ملاقات مى کنند، مى گویند: ما ایمان آورده ایم» (وَ إِذَا لَقُوا الَّذِینَ ءَامَنُوا قَالُوا ءَامَنَّا).

ما از شما هستیم و پیرو یک مکتبیم، از جان و دل اسلام را پذیرا گشتیم.

ولى «هنگامى که با شیطانهاى خود خلوت مى کنند، مى گویند: ما با شماییم» (وَ إِذَا خَلَوْا اِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ).

و اگر مى بینید در برابر مؤمنان اظهار ایمان مى کنیم «ما فقط (آنها را) مسخره مى کنیم» (إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِءُونَ).

(آیه 15) سپس قرآن با لحنى قاطع مى گوید: «خدا آنان را استهزا مى کند» (اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ). «و آنها را در طغیانشان نگه مى دارد، تا سرگردان شوند» (وَ یَمُدُّهُمْ فِى طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ)(2).

(آیه 16) این آیه سرنوشت شوم آنها را چنین بیان مى کند: «آنان کسانى هستند که هدایت را به گمراهى فروخته اند» (أُولَـئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى).

به همین دلیل «تجارت آنها سودى نداده» (فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ).

«و هدایت نیافته اند» (وَ مَا کَانُوا مُهْتَدِینَ).

دوگانگى شخصیت و تضادّ برون و درون که صفت آشکار منافقان است، پدیده هاى گوناگونى در عمل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد که به خوبى مى توان آن را شناخت.

 

 


1. «منافق» از ماده «نفق»، به معنى کانالها و نقب هایى است که زیر زمین مى زنند تا براى استتار یا فرار از آن استفاده کنند.

2. «یعمهون» از ماده «عمه»، به معنى تردّد و تحیّر در کارى است و به معنى کوردلى که اثر آن سرگردانى مى باشد نیز آمده است.

 

 

3. مقصود از قلب در قرآن 1. وسعت معنى نفاق
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma