سرانجامِ زندگى اندرزناپذیران

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
توحید فطرى بخشنده نعمتها را بشناسید

(آیه 42) قرآن همچنان گفتوگو با گمراهان و مشرکان را ادامه مى دهد و از راه دیگرى براى بیدار ساختن آنها موضوع را تعقیب مى کند. یعنى دست آنها را گرفته و به قرون و زمانهاى گذشته مى برد مى گوید: «ما به سوى امّتهایى که پیش از تو بودند، (پیامبرانى) فرستادیم; (و هنگامى که با این پیامبران به مخالفت برخاستند،) آنها را با شدّت و رنج و ناراحتى مواجه ساختیم; شاید (بیدار شوند و در برابر حق،) خضوع کنند و تسلیم گردند» (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَم مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ).(1)

(آیه 43) در این آیه مى گوید: «چرا هنگامى که مجازات ما به آنان رسید، (خضوع نکردند و) تسلیم نشدند؟!» (فَلَوْلاَ إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا).

در حقیقت، علّت عدم تسلیم آنها دو چیز بود: قرآن مى فرماید: «بلکه دلهاى آنها قساوت پیدا کرد» و روحشان انعطاف ناپذیر گردید (وَ لَـکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ).

دیگر اینکه: «شیطان، (با استفاده از روح هوى پرستى آنها) هر کارى را که مى کردند، در نظرشان زینت داد» و هر عمل زشتى را زیبا و هر کار خلافى را صواب مى پنداشتند (وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ).

(آیه 44) در این آیه مى افزاید: آرى «هنگامى که (اندرزها سودى نبخشید، و) آنچه را به آنها یادآورى شده بود فراموش کردند، درهاى همه چیز (از نعمتها) را به روى آنها گشودیم» (فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَىْء).

این نعمتها در واقع خاصیت دوجانبه داشت: هم ابراز محبّتى براى بیدارى بود و هم مقدّمه اى براى عذاب دردناک در صورتى که بیدار نشوند. از این رو قرآن مى گوید: آن قدر به آنها نعمت دادیم «تا (کاملا) خوشحال شدند (و دل به آن بستند); ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم); در این هنگام، همگى مأیوس شدند» و درهاى امید به روى آنها بسته شد (حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ).(2)

(آیه 45) «و (به این ترتیب،) دنباله (زندگى) جمعیّتى که ستم کرده بودند، قطع شد» و نسل دیگرى از آنها به پا نخاست (فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا).(3)

و از آنجا که خداوند در به کار گرفتن عوامل تربیت در مورد آنها هیچ گونه کوتاهى نکرده، در پایان آیه مى فرماید: «و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است» (وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ).

جمله فوق نشانه آن است که قطع ریشه ظلم و فساد و نابود شدن نسلى که بتواند این کار را ادامه دهد، به قدرى اهمّیت دارد که جاى شکر و سپاس است.

از امام صادق(ع) روایت شده است: «هرکس بقاى ستمگران را دوست دارد مفهومش این است که دوست مى دارد معصیت خدا شود. (موضوع ظلم به اندازه اى مهم است که) خداوند تبارک و تعالى در برابر نابود ساختن ظالمان، خود را ستایش کرده است و فرموده: دنباله قوم ستمگر قطع شد و ستایش مخصوص خداوند، پروردگار جهانیان است.»

 

 


1. «بأساء» در اصل به معنى شدّت و رنج است و گاه به معنى جنگ نیز به کار مى رود. همچنین در قحطى و خشکسالى و فقر و مانند اینها، ولى «ضرّاء» به معنى ناراحتى روحى است مانند غم و اندوه و جهل و نادانى یا ناراحتى هایى که از بیمارى و از دست دادن مقام و مال و ثروت پیدا مى شود.

2. «مبلسون» از ماده «ابلاس»، به معنى غم و اندوهى است که به خاطر شدّت حوادث ناگوار به انسان دست مى دهد. نام «ابلیس» نیز از همین جا گرفته شده است. تعبیر فوق نشان دهنده شدّت غم و اندوهى است که گناهکاران را فرا مى گیرد.

3.  «دابر» در اصل به معنى دنباله و آخر چیزى است.

توحید فطرى بخشنده نعمتها را بشناسید
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma