فراز عبرت انگیزى از تاریخ بنى اسرائیل

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
چرا تعبیر به قرض نقش پیامبران در زندگى انسانها

(آیه 246) قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبریهاى خردمندانه موسى(ع) از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت و عظمت رسیدند. خداوند به برکت این پیامبر، نعمتهاى فراوانى به آنها بخشیده که از جمله صندوق عهد(1) بود.

ولى همین پیروزیها، و نعمتها کم کم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شکنى دادند. سرانجام به دست فلسطینیان شکست خورده و قدرت و نفوذ خویش را همراه صندوق عهد از دست دادند. به دنبال آن، دچار پراکندگى و اختلاف شدند تا جایى که دشمنان، گروه زیادى از آنها را از سرزمین خود بیرون راندند، حتّى فرزندان آنها را به اسارت گرفتند. این وضع سالها ادامه داشت تا آنکه خداوند پیامبرى به نام اشموئیل را براى نجات و ارشاد آنها برانگیخت. آنها گِرد او اجتماع کردند و از او خواستند رهبر و امیرى براى آنها انتخاب کند تا همگى زیر فرمان او با دشمن نبرد کنند تا عزّت از دست رفته را باز یابند.

اشموئیل به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پیشگاه وى عرضه داشت. به او وحى شد که طالوت را به پادشاهى ایشان برگزیدم.

در این آیه روى سخن را به پیامبر اکرم(ص) کرده مى فرماید: «آیا مشاهده نکردى جمعى از بنى اسرائیل را بعد از موسى، که به پیامبر خود گفتند: زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب کن، تا (زیر فرمان او) در راه خدا پیکار کنیم» (أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلاَِ مِنْ بَنِى إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِىّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ).

واژه «مَلإ» در لغت به معنى اشیا یا اشخاصى است که چشم را پر مى کند و شگفتى بیننده را برمى انگیزد. به همین جهت، به جمعیّت زیاد که داراى یک رأى و عقیده باشند ملإ گفته مى شود. همچنین به اشراف و بزرگان هر قوم و ملّتى ملإ مى گویند.

قابل توجّه اینکه آنها نام این مبارزه را «فى سبیل اللّه» (در راه خدا) گذاردند. از این تعبیر روشن مى شود که آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم کمک کند، فى سبیل اللّه محسوب مى شود.

به هر حال، پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمى دید، «گفت: شاید اگر دستور پیکار به شما داده شود، (سرپیچى کنید، و ) در راه خدا، جهاد و پیکار نکنید!» (قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا).

«گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالى که از خانه ها و فرزندانمان رانده شده ایم، (و شهرهاى ما بهوسیله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسیر شده اند)؟!» (قَالُوا وَ مَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِى سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا).

ولى هیچ یک از اینها نتوانست جلو پیمان شکنى آنها را بگیرد. از این رو در ادامه آیه مى خوانیم: «امّا هنگامى که دستور پیکار به آنها داده شد، جز عدّه کمى از آنان، همه سرپیچى کردند. و خداوند از ستمکاران، آگاه است» و به آنها کیفر مى دهد (فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ).

بعضى عدّه وفاداران را 313 نفر نوشته اند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.

(آیه 247) در هر صورت، پیامبرشان طبق وظیفه اى که داشت، به درخواست آنها پاسخ داد و طالوت را، به فرمان خدا، براى زمامدارى آنان برگزید. «و به آنها گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است» (وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا).

از تعبیر «مَلِکًا» چنین برمى آید که طالوت، تنها فرمانده لشکر نبود، بلکه زمامدار کشور هم بود. از اینجا مخالفت شروع شد. گروهى «گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند با اینکه ما از او شایسته تریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» (قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ).

این نخستین اعتراض و پیمان شکنى که بنى اسرائیل در برابر آن پیامبر کردند; و با اینکه او تصریح کرده بود انتخاب طالوت از طرف خداست، آنها در واقع به انتخاب خداوند اعتراض کردند.

قرآن پاسخ آن پیامبر به بنى اسرائیل را چنین بازگو مى کند «گفت: خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و (قدرتِ) جسم، وسعت بخشیده است» (قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَیهُ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِى الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ).

یعنى این گزینش خداوند حکیم است، شما سخت در اشتباهید و شرایط اساسى رهبرى را فراموش کرده اید. نَسَب عالى و ثروت، هیچ امتیازى براى رهبرى نیست چون هر دو امر اعتبارى و بیرون ذاتى است، ولى علم و دانش و نیروى جسمانى دو امتیاز واقعى و درون ذاتى است که تأثیر عمیقى در مسأله رهبرى دارد.

سپس مى افزاید: «خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد، مى بخشد; و احسان خداوند، وسیع است; و (از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است» (وَاللَّهُ یُؤْتِى مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِـعٌ عَلِیمٌ).

این جمله ممکن است اشاره به شرط سومى براى رهبرى باشد و آن فراهم شدن شرایط و وسایل لازم از سوى خداست.

(آیه 248) این آیه نشان مى دهد که گویا بنى اسرائیل هنوز به مأموریت طالوت از سوى خداوند، حتّى با تصریح پیامبرشان اشموئیل، اطمینان پیدا نکرده بودند و از او خواهان نشانه و دلیل شدند. «و پیامبرشان به آنها گفت: نشانه حکومت او، این است که صندوق عهد به سوى شما خواهد آمد. (همان صندوقى که) در آن، آرامشى از پروردگار شما، و یادگارهاى خاندان موسى و هارون قرار دارد; در حالى که فرشتگان، آن را حمل مى کنند. در این موضوع، نشانه اى (روشن) براى شماست; اگر ایمان داشته باشید» (وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ ءَایَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسَى وَ ءَالُ هَـرُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلاَئِکَةُ إِنَّ فِى ذلِکَ لاََیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

(آیه 249) سرانجام به رهبرى و فرماندهى طالوت تن در دادند و او لشکرهاى فراوانى را بسیج کرد و به راه افتاد. در اینجا بنى اسرائیل در برابر آزمون عجیبى قرار گرفتند. قرآن مى فرماید: «و هنگامى که طالوت (به فرماندهى لشکر بنى اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند، شما را بهوسیله یک نهر آب، آزمایش مى کند; آنها که (به هنگام تشنگى،) از آن بنوشند، از من نیستند; و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیش تر از آن نخورند، از من هستند» (فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَر فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّى وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّى إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ)(2).

در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگى قرار گرفتند و آن مسأله مقاومت در برابر تشنگى بود. چنین آزمونى براى این لشکر به خصوص با سابقه بدى که بنى اسرائیل در بعضى جنگها داشتند، ضرورت داشت چراکه پیروزى هر جمعیّتى بستگى به مقدار انضباط و قدرت ایمان و استقامت در مقابل دشمن و اطاعت از دستور رهبر و فرمانده دارد.

ولى بیش تر آنها از بوته این امتحان سالم بیرون نیامدند چنانکه قرآن مى گوید: «پس، جز عدّه کمى، همگى از آن آب نوشیدند» (فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ).

به این ترتیب، دومین تصفیه در ارتش طالوت انجام یافت زیرا تصفیه اوّل همان بود که به هنگام بسیج عمومى گفته بود: کسانى که تجارت یا بناى نیمه کاره و امثال آن دارند، همراه من نیایند.

«سپس هنگامى که او، و افرادى که با او ایمان آورده بودند، (و از بوته آزمایش، سالم به در آمدند،) از آن نهر گذشتند، (از کمى نفرات خود، ناراحت شدند; و عدّه اى) گفتند: امروز، ما توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم» (فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَهُ قَالُوا لاَ طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ).

در ادامه مى فرماید: «امّا آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز رستاخیز، ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروه هاى کوچکى که به فرمان خدا، بر گروه هاى عظیمى پیروز شدند. و خداوند با صابران (واستقامت کنندگان) است» (قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاَقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَة قَلِیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ)(3).

«یظنّون» به معنى «یعلمون» است. یعنى کسانى که به رستاخیز یقین داشتند.

(آیه 250) در این آیه مسأله رویارویى دو لشکر را مطرح مى کند مى فرماید: «و هنگامى که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند گفتند: پروردگارا، پیمانه شکیبایى و استقامت را بر ما بریز و قدمهاى ما را ثابت بدار; و ما را بر جمعیّت کافران، پیروز بگردان» (وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَ جُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَ ثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ).

«برزوا» از ماده «بروز» به معنى ظهور است و از آنجا که وقتى انسان در میدان جنگ، آماده و ظاهر مى شود، ظهور و بروز دارد، به این کار مبارزه یا براز مى گویند.

در حقیقت، طالوت و سپاه او سه چیز طلب کردند: نخست، صبر و استقامت; دومین تقاضاى آنها از خدا این بود که، گامهاى ما را استوار بدار تا از جا کنده نشود و فرار نکنیم. در واقع، دعاى اوّل جنبه باطنى و درونى داشت و این دعا جنبه ظاهرى و برونى دارد و مسلّماً ثبات قدم از نتایج روح استقامت و صبر است. سومین تقاضاى آنها این بود که، ما را بر این قوم کافر یارى فرما و پیروز کن; که نتیجه نهایى صبر و استقامت و ثبات قدم است.

(آیه 251) به یقین، خداوند چنین بندگانى را تنها نخواهد گذاشت هر چند تعداد آنها کم و نفرات دشمن زیاد باشد. از این رو آیه مى فرماید: «سپس به فرمان خدا، آنها سپاه دشمن را به هزیمت واداشتند» (فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ).

«و داوود (نوجوان نیرومند و شجاعى که در لشکر طالوت بود)، جالوت را کشت» (وَ قَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ).

این جوان با فلاخنى که در دست داشت، یکى ـ دو سنگ آن چنان ماهرانه پرتاب کرد که درست بر پیشانى و سر جالوت کوبیده شد و در آن فرو نشست، فریادى کشید و فرو افتاد. ترس و وحشت تمام سپاه او را فرا گرفت و به سرعت فرار کردند. گویا خداوند مى خواست قدرت خویش را در اینجا نشان دهد که چگونه پادشاهى با آن عظمت و لشکرى انبوه بهوسیله نوجوان تازه به میدان آمده اى، آن هم با یک سلاح ظاهراً بى ارزش، از پاى در مى آید.

سپس مى افزاید: «و خداوند، حکومت و دانش را به او بخشید; و از آنچه مى خواست به او تعلیم داد» (وَ ءَاتَیهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ).

گرچه در این آیه تصریح نشده که این داوود همان پیامبر بزرگ بنى اسرائیل، پدر سلیمان است، ولى جمله فوق نشان مى دهد که او به مقام نبوّت رسید.

 

در پایان آیه به یک قانون کلّى اشاره کرده مى گوید: «و اگر خداوند، بعضى از مردم را بهوسیله بعضى دیگر دفع نمى کرد، زمین را فساد فرا مى گرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد» (وَ لَوْلاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْض لَفَسَدَتِ الاَْرْضُ وَ لَـکِنَّ اللَّهَ ذُوفَضْل عَلَى الْعَالَمِینَ).

شبیه این معنى در آیه 40 سوره حج نیز آمده است. مى فرماید: «و اگر خداوند بعضى از مردم را بهوسیله بعضى دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارى، و مساجدى که نام خدا در آن برده مى شود، ویران مى گردد.»

و این آیات، بشارت است براى مؤمنان که در مواقعى که در فشار شدید از سوى طاغوتها و جبّاران قرار مى گیرند در انتظار نصرت و پیروزى الهى باشند.

(آیه 252) این آیه به داستانهاى متعدّدى که در آیات گذشته درباره بنى اسرائیل آمد، اشاره مى کند مى گوید: «اینها، آیات خداست که به حق، بر تو مى خوانیم; و تو، از رسولان (ما) هستى» (تِلْکَ ءَایَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ).

این داستانها هرکدام نشانه اى از قدرت و عظمت پروردگار است ـ و پاک از هرگونه خرافه و افسانه و اساطیر ـ که از سوى خداوند بر پیامبر(ص) نازل گردیده است. و این خود یکى از نشانه هاى صدق گفتار و نبوّت اوست.

 


1. «صندوق عهد» یا «تابوت» همان صندوقى بود که مادر موسى او را در آن نهاد و به دریا افکند و هنگامى که بهوسیله عمّال فرعون از دریا گرفته شد و موسى را از آن بیرون آوردند، همچنان در دستگاه فرعون نگاه دارى مى شد و سپس به دست بنى اسرائیل افتاد. بنى اسرائیل این صندوق خاطره انگیز را محترم مى شمردند و به آن تبرّک مى جستند. موسى در واپسین روزهاى عمر خود الواح مقدّس را که احکام خدا بر آن نوشته شده بود، به ضمیمه زره خود و یادگارهاى دیگرى در آن نهاد و به وصىّ خویش یوشع بن نون سپرد. به این ترتیب، اهمّیّت این صندوق در نظر بنى اسرائیل بیشتر شد. به همین خاطر، در جنگها آن را با خود مى بردند و اثر روانى و معنوى خاصّى در آنها مى گذارد، ولى تدریجاً مبانى دین آنها ضعیف شد و دشمنان بر آنها چیره شدند و آن صندوق را از آنها گرفتند. امّا اشموئیل به آنها وعده داد که صندوق عهد، به عنوان یک نشانه بر صدق گفتار او، به آنها باز خواهد گشت.

2. «فَصَلَ» در اصل به معنى بریدن و قطع کردن است و در اینجا به معنى جداسازى مى باشد، (جداشدن از شهر و دیار). «جنود» جمع «جند»، در اصل به معنى زمینى است که داراى سنگهاى بزرگ و روى هم انباشته باشد، سپس به هر چیز متراکم و چشمگیر اطلاق شده و معمولاً به انبوه لشکر «جُند» مى گویند.

3. «فئه» از ماده «فَیئ» در اصل به معنى بازگشت است و از آنجا که جمعیّتى که پشتیبان یکریگرند هر یک به کمک دیگرى بازمى گردد، به آنها «فئه» (بر وزن هبه) اطلاق شده است.

 

چرا تعبیر به قرض نقش پیامبران در زندگى انسانها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma