دعوت به عدالت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 1
پیمانهاى الهى دشمنان جاویدان

(آیه 8) این آیه دعوت به قیام به عدالت مى کند و نظیر آن با تفاوت مختصرى در آیه 135 سوره نساء گذشت. نخست به افراد باایمان خطاب کرده مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت، گواهى دهید» (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ).

سپس به یکى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده، به مسلمانان هشدار مى دهد که: «دشمنى با جمعیّتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند» (وَ لاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَـَانُ قَوْم عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُوا).

بار دیگر به خاطر اهمّیت موضوع روى مسأله عدالت تکیه کرده مى فرماید: «عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیک تر است» (إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى).

و از آنجا که عدالت مهم ترین رکن پرهیزگارى است، براى سومین بار به عنوان تأکید اضافه مى کند: «و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که خداوند از آنچه انجام مى دهید، باخبر است» (وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ).

(آیه 9) سپس در این آیه طبق سنّت قرآن که پس از احکام خاصّى، براى تأکید و تکمیل آن به قوانین و اصول کلّى اشاره مى کند، در اینجا نیز براى تأکید مسأله اجراى عدالت و گواهى به حق چنین مى فرماید: «خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، وعده آمرزش و پاداش عظیمى داده است» (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ).

(آیه 10) «و (در مقابل،) کسانى که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند، اهل دوزخند» (وَالَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِـَایَاتِنَا أُولَـئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ).

قابل توجّه اینکه آمرزش و اجر عظیم، به عنوان یک وعده الهى در آیه ذکر شده و فرموده: وَعَدَ اللَّهُ...، ولى کیفر دوزخ به صورت نتیجه عمل بیان شده و مى فرماید: کسانى که داراى چنین اعمالى باشند، چنان سرنوشتى خواهند داشت. این در حقیقت اشاره به مسأله فضل و رحمت خدا در مورد پاداشهاى سراى دیگر است که به هیچوجه با اعمال ناچیز انسان برابرى ندارد، همان طور که مجازاتهاى آن جهان جنبه انتقامى نداشته، بلکه نتیجه اعمال خود آدمى است.

(آیه 11) به دنبال یادآورى نعمتهاى الهى در چند آیه قبل، در این آیه بار دیگر روى سخن را به مسلمانان کرده و قسمتى دیگر از نعمتهاى خود را یادآور مى شود تا به شکرانه آن، در اطاعت فرمان خدا و اجراى اصول عدالت بکوشند. مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! نعمتى را که خدا به شما بخشید، به یاد آورید; آن زمان که جمعى (از دشمنان)، قصد داشتند دست به سوى شما دراز کنند (و شما را از میان بردارند)، امّا خدا دست آنها را از شما بازداشت» (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوااذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ).

این آیه مسلمانان را متوجّه خطراتى مى کند که ممکن بود براى همیشه نامشان را از صفحه روزگار براندازد و به آنها هشدار مى دهد که به پاس این نعمتها «از خدا بپرهیزید. و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند» (وَاتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ).

بدانید اگر پرهیزگار باشید، در زندگى تنها نخواهید ماند و آن دست غیبى که همیشه حافظ شما بوده باز هم از شما حمایت خواهد کرد.

(آیه 12) در این سوره از آغاز به مسأله وفاى به عهد اشاره شده و شاید فلسفه این همه تأکید براى اهمّیت دادن به مسأله پیمان غدیر است که در آیه 67 همین سوره خواهد آمد.

در این آیه مى فرماید: «خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت. و از آنها، دوازده نقیب [= سرپرست] برانگیختیم» تا هریک سرپرستى یکى از طوایف دوازده گانه بنى اسرائیل را برعهده گیرد (وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِى إِسْرَائِیلَ وَ بَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَىْ عَشَرَ نَقِیبًا).

«نقیب» از ماده «نقب» گرفته شده که به معنى روزنه هاى وسیع به خصوص راه هاى زیرزمینى است. به رئیس یک جمعیّت از آن جهت نقیب مى گویند که از اسرار آنها آگاه است. گویى در میان آنها نقبى ایجاد کرده و از وضعشان آگاه گردیده.

سپس وعده خدا را به بنى اسرائیل چنین تشریح مى کند: «و خداوند (به آنها) گفت: من با شما هستم» (وَ قَالَ اللَّهُ إِنِّى مَعَکُمْ).

امّا به چند شرط:

1. «اگر نماز را برپا دارید» (لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَوةَ).

2. «و زکات را بپردازید» (وَ ءَاتَیْتُمُ الزَّکَوةَ).

3. «و به رسولان من ایمان بیاورید و آنها را یارى کنید» (وَ ءَامَنْتُمْ بِرُسُلِى وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ).(1)

4. «و به خدا قرض الحسنه بدهید [= در راه او، به نیازمندان کمک کنید]» (وَ أَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا).

اگر به این پیمانها عمل کنید، «گناهان شما را مى پوشانم [= مى بخشم]» (لاَُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّـَاتِکُمْ).

«و شما را در باغهایى از بهشت که نهرها از زیر درختانش جارى است، وارد مى کنم» (وَ لاَُدْخِلَنَّکُمْ جَنَّات تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهَارُ).

«امّا هر کس از شما بعد از این کافر شود، از راه راست منحرف گردیده است» (فَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِیلِ).

(آیه 13) در تعقیب بحثى که درباره پیمان خدا با بنى اسرائیل در آیه قبل گذشت، در این آیه به پیمان شکنى آنها و عواقب آن اشاره مى کند مى فرماید: «به خاطر پیمان شکنى، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم; و دلهاى آنان را سخت و سنگین نمودیم» (فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً).(2)

در حقیقت، آنها به جرم پیمان شکنى، با این دو مجازات، کیفر دیدند; هم از رحمت خدا دور شدند و هم افکار و قلوبشان متحجّر و غیرقابل انعطاف شد.

سپس آثار این قساوت را چنین شرح مى دهد: «سخنان (خدا) را از موردش تحریف مى کنند» (یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ).

«و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند» (وَ نَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ).

شاید قسمتى را که آنها به دست فراموشى سپردند، نشانه ها و آثار پیامبر اسلام(ص) باشد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده است. همچنین ممکن است این جمله اشاره به آن باشد که مى دانیم تورات در طول تاریخ مفقود شده سپس جمعى از دانشمندان یهود به نوشتن آن مبادرت کردند و طبعاً قسمتهاى فراوانى از میان رفت و قسمتى تحریف یا به دست فراموشى سپرده شد و آنچه به دست آنها آمد بخشى از کتاب واقعى موسى(ع) بود که با خرافات زیادى آمیخته شده بود و آنها همین بخش را نیز گاهى به دست فراموشى سپردند.

سپس مى افزاید: «و هر زمان، از خیانتى (تازه) از آنها آگاه مى شوى، مگر عدّه کمى از آنان» که از این جنایتها برکنارند (وَ لاَتَزَالُ تَطَّلِـعُ عَلَى خَائِنَة مِنْهُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ).

و در پایان آیه به پیامبر(ص) دستور مى دهد: «از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد» (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ).

مسلّماً این گذشت و عفو در مورد آزارهایى است که به شخص پیامبر رسانیدند، نه در مسائل اصولى اسلام که در آنها گذشت معنى ندارد.

 

 


1. «عزّرتموهم» از ماده «تعزیر» به معنى منع کردن و یارى نمودن است. اگر به پاره اى از مجازاتهاى اسلامى تعزیر گفته مى شود، به خاطر آن است که بهوسیله آن کمکى به گناهکاران شده و از گناه بازداشته شده اند.

2. «لعن» در لغت به معنى طرد و دور ساختن است و هنگامى که به خدا نسبت داده شود، به معنى محروم ساختن از رحمتش مى باشد.

«قاسیة» از ماده «قساوت»، در اصل به سنگهاى سخت اطلاق مى شود. به همین تناسب به کسانى که در برابر حقایق هیچ گونه انعطافى از خود نشان نمى دهند نیز گفته مى شود.

 

پیمانهاى الهى دشمنان جاویدان
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma