مستقیم ترین راه خوشبختى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
معراج گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)! مراحل چهارگانه مجازات الهى

(آیه 9) در آیات گذشته سخن از بنى اسرائیل و کتاب آسمانیشان تورات و تخلفشان از این برنامه الهى و کیفرهایشان در این رابطه درمیان بود.

از این بحث به «قرآن مجید» کتاب آسمانى مسلمین که آخرین حلقه کتب آسمانى است منتقل شده، مى گوید: «این قرآن مردم را به آیینى که مستقیم ترین و پابرجاترین آیینهاست هدایت مى کند» (اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدى لِلَّتى هِىَ اَقْوَمُ).

یعنى; «قرآن به طریقه اى که مستقیم ترین و صافترین و پابرجاترین طرق است دعوت مى کند».

صافتر و مستقیم تر، از نظر عقائدى که عرضه مى کند. صافتر و مستقیم تر، از این نظر که میان ظاهر و باطن، عقیده و عمل، تفکر و برنامه، همگونى ایجاد کرده و همه را به سوى «الله» دعوت مى کند.

صافتر و مستقیم تر، از نظر قوانین اجتماعى و اقتصادى و نظامات سیاسى که بر جامعه انسانى حکم فرما مى سازد.

وبالاخره صافتر و مستقیم تر از نظر نظام حکومتى که برپادارنده عدل است و درهم کوبنده ستم و ستمگران.

سپس از آن جا که موضع گیریهاى مردم در برابر این برنامه مستقیم الهى مختلف است، به دو نوع موضع گیرى مشخص و نتائج آن اشاره کرده، مى فرماید: «و این قرآن به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى دهند مژده مى دهد که براى آنان پاداش بزرگى است» وَیُبِشِّرُ الْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْمَلُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْرًا کَبیرًا).

(آیه 10) «و (به) آنها که ایمان به آخرت و دادگاه بزرگش ندارند (و طبعاً عمل صالحى نیز انجام نمى دهند نیز بشارت مى دهد که) عذاب دردناکى براى آنها آماده کرده ایم» (وَاَنَّ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ اَعْتَدْنا عَذابًا اَلیمًا).

تعبیر به «بشارت» در مورد مؤمنان دلیلش روشن است، ولى در مورد افراد بى ایمان و طغیانگر در حقیقت یک نوع استهزاء است.

(آیه 11) در این آیه به تناسب بحث گذشته به یکى از علل مهم بى ایمانى که عدم مطالعه کافى در امور است اشاره کرده، چنین مى فرماید: «و انسان همان گونه که نیکیها را طلب مى کند (به خاطر دستپاچگى و عدم مطالعه کافى) به طلب بدیها برمى خیزد» (وَیَدْعُ الاِْنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ).

«چرا که انسان ذاتاً عجول است» (وَکانَ الاِْنْسانُ عَجُولاً).

در حقیقت «عجول» بودن انسان براى کسب منافع بیشتر و شتابزدگى او در تحصیل «خیر» و منفعت سبب مى شود که تمام جوانب مسائل را مورد بررسى قرار ندهد، و چه بسیار که با این عجله، نتواند خیر واقعى خود را تشخیص دهد، بلکه هوى وهوسهاى سرکش چهره حقیقت را در نظرش دگرگون سازد وبه دنبال شرّ برود.

و در این حال همان گونه که انسان، از خدا تقاضاى نیکى مى کند، بر اثر سوء تشخیص خود، بدیها را از او تقاضا مى کند، و همان گونه که براى نیکى تلاش مى کند، به دنبال شر وبدى مى رود، و این بلاى بزرگى است براى نوع انسانها و مانع عجیبى است در طریق سعادت، و موجب ندامت و خسران!

در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «مردم را عجله هلاک مى کند، اگر مردم با تأمل کارها را انجام مى دادند کسى هلاک نمى شد».

البته در روایات اسلامى بابى در زمینه «تعجیل (و سرعت) در کار خیر داریم»; از جمله در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «خداوند کار نیکى را دوست دارد که در آن شتاب شود».

به هر حال عجله مذموم آن است که به هنگام بررسى و مطالعه در جوانب کار و شناخت صورت گیرد، اما سرعت و عجله ممدوح آن است که بعد از تصمیم گیرى لازم، در اجرا درنگ نشود، و لذا در روایات مى خوانیم: «در کار خیر، عجله کنید» یعنى; بعد از آن که خیر بودن کارى ثابت شد دیگر جاى مسامحه نیست.

(آیه 12) در این آیه از آفرینش شب و روز و منافع و برکات این دو و وجود حساب و کتاب در عالم سخن مى گوید تا هم دلیلى باشد بر توحید و شناخت خدا و بحث گذشته معاد را تکمیل کند و هم شاهد باشد بر لزوم دقت در عواقب کارها و عدم شتابزدگى مى فرماید: «ما شب و روز را دو نشانه (توحید و عظمت خود) قرار دادیم» (وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهارَ آیَتَیْنِ).

«سپس نشانه شب را محو کرده، و نشانه روز را روشنى بخش (به جاى آن) قرار دادیم» (فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً).

و از این کار دو هدف داشتیم، نخست این که; «(در پرتو آن) فضل پروردگارتان را بطلبید» و به تلاش زندگى برخیزید (لِتَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ).

هدف دیگر این که: «عدد سالها و حساب (کارهاى زمان بندى شده خود) را بدانید» (وَلِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنینَ وَالْحِسابَ).

تمام جهان هستى بر محور حساب و اعداد مى گردد و هیج یک از نظامات این عالم بدون حساب نیست، طبیعى است انسان که جزئى از این مجموعه است نمى تواند بى حساب و کتاب زندگى کند.

«و ما هرچیز را مشخص و روشن ساختیم» (وَکُلَّ شَىْء فَصَّلْناهُ تَفْصیلاً).

(آیه 13) از آنجا که در آیات گذشته سخن از مسائل مربوط به «معاد» و «حساب» در میان بود، در اینجا به مسأله «حساب اعمال انسانها» و چگونگى آن در روز قیامت پرداخته، مى گوید: «و هر انسانى اعمالش را به گردنش آویخته ایم»! (وَکُلَّ اِنْسان اَلْزَمْناهُ طائِرَةُ فى عُنُقِه).

«طائر» به معنى پرنده است، ولى در اینجا اشاره به چیزى است که در میان عرب معمول بوده که به وسیله پرندگان، فال نیک و بد مى زدند. مثلاً اگر پرنده اى از طرف راست آنها حرکت مى کرد آن را به فال نیک مى گرفتند، و اگر از طرف چپ حرکت مى کرد آن را به فال بد مى گرفتند.

قرآن در حقیقت مى گوید: فال نیک و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال شما نیست که به گردنتان آویخته است و نتائج آن در دنیا و آخرت از شما جدا نمى شود!

قرآن سپس اضافه مى کند: «و ما روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند» (فَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیمَةِ کِتابًا یَلْقیهُ
مَنْشُورًا).

روشن است که منظور از «کتاب» چیزى جز کارنامه عمل انسان نیست، همان کارنامه اى که در این دنیا وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مى شود، منتها در اینجا پوشیده و مکتوم است و در آنجا گشوده و باز.

(آیه 14) در این هنگام به او گفته مى شود: «نامه اعمالت را خودت بخوان»! (اِقْرَأْ کِتابَکَ).

«کافى است که خودت امروز حسابگر خویش باشى»! (کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیبًا). یعنى; آنقدر مسائل روشن و آشکار است و شواهد و مدارک زنده که جاى گفتگو نیست. و به این ترتیب چیزى نیست که بتوان آن را حاشا کرد.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «در آن روز انسان آن چه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مى آورد گویى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فریاد مجرمان بلند مى شود و مى گویند: این چه نامه اى است که هیچ صغیر و کبیره اى را فروگذار نکرده است»؟

(آیه 15) این آیه، چهار حکم اساسى و اصولى را در رابطه با مسأله حساب و جزاى اعمال بیان مى کند.

1ـ نخست مى گوید: «هر کسى هدایت شود براى خود هدایت یافته» و نیتجه اش عائد خود او مى شود (مَنِ اهْتَدى فَاِنَّما یَهْتَدى لِنَفْسِه).

2ـ «و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است» و عواقب شومش دامن خودش را مى گیرد (وَمَنْ ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْها).

3ـ «و هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد» و کسى را به جرم دیگرى مجازات نمى کنند (وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْرى).

البته این قانون کلى که «هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد» هیچ دونه منافاتى با آنچه در آیه سوره نحل گذشت که مى گوید: «گمراه کنندگان بار مسؤولیت کسانى را که گمراه کرده اند نیز بر دوش مى کشند» ندارد. زیرا آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن دیگران، فاعل آن گناه محسوب مى شوند، و در حقیقت این بار گناهان خودشان است که بر دوش دارند.

4ـ سرانجام چهارمین حکم را به این صورت بیان مى کند که: «و ما (هیچ شخص و قومى را) مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم» تا وظائفشان را کاملاً تشریح و اتمام حجت کند (وَما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتّى نَبْعَثَ رَسُولاً).

معراج گاه پیامبر(صلى الله علیه وآله)! مراحل چهارگانه مجازات الهى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma