ماجراى خواب سلطان مصر!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
زندان یا کانون تربیت؟ تبرئه یوسف از هرگونه اتهام!

(آیه 43) یوسف سالها در تنگناى زندان به صورت یک انسان فراموش شده باقى ماند، تنها کار او خودسازى، و ارشاد و راهنمایى زندانیان بود.

تا این که یک حادثه به ظاهر کوچک سرنوشت او را تغییر داد، نه تنها سرنوشت او که سرنوشت تمام ملت مصر و اطراف آن را دگرگون ساخت.

پادشاه مصر که مى گویند نامش «ولیدبن ریّان» بود ـ و عزیز مصر وزیر او محسوب مى شد ـ خواب ظاهراً پریشانى دید، و صبحگاهان تعبیرکنندگان خواب و اطرافیان خود را حاضر ساخت و چنین «گفت: من در خواب دیدم که هفت گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله کرد و آنها را مى خورند، و نیز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده را دیدم» که خشکیده ها بر گرد سبزها پیچیدند و آنها را از میان بردند (وَقالَ الْمَلِکُ اِنّى اَرى سَبْعَ بَقَرات سِمان یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلات خُضْر وَاُخَرَ یابِسات).

سپس رو به آنها کرد و گفت: «اى جمعیت اشراف ! در باره خواب من نظر دهید اگر قادر به تعبیر خواب هستید» (یا اَیُّهَا الْمَلاَُ اَفْتُونى فى رُءْیاىَ اِنْ کُنْتُمْ لِلرُّءْیا تَعْبُرُونَ).

(آیه 44) ولى حواشى سلطان بلافاصله «اظهار داشتند که: اینها خوابهاى پریشان است و ما به تعبیر این گونه خوابهاى پریشان آشنا نیستیم» ! (قالُوا اَضْغاثُ اَحْلام وَما نَحْنُ بِتَأْویلِ الاَْحْلامِ بِعالِمینَ).

(آیه 45) در اینجا ساقى شاه که سالها قبل از زندان آزاد شده بود به یاد خاطره زندان و تعبیر خواب یوسف افتاد.

همچنان که آیه مى گوید: «و یکى از آن دو که نجات یافته بود ـ و بعد از مدتى به خاطرش آمد ـ گفت: من شما را از تعبیر این خواب خبر مى دهم، مرا (به سراغ استاد ماهر این کار که در گوشه زندان است) بفرستید» تا خبر صحیح دست اول را براى شما بیاورم (وَقالَ الَّذى نَجامِنْهُما وَادَّکَرَ بَعْدَ اُمَّة اَنَا اُنَبِّئُکُمْ بِتَأْویلِه فَاَرْسِلُونِ).

این سخن وضع مجلس را دگرگون ساخت و همگى چشمها را به ساقى دوختند سرانجام به او اجازه داده شد که هر چه زودتر دنبال این مأموریت برود.

(آیه 46) ساقى به زندان و به سراغ دوست قدیمى خود یوسف آمد، همان دوستى که در حق او بى وفایى فراوان کرده بود اما شاید مى دانست بزرگوارى یوسف مانع از آن خواهد شد که سر گله باز کند.

رو به یوسف کرد و چنین گفت: «یوسف ! اى مرد بسیار راستگو ! در باره این خواب اظهار نظر کن که کسى در خواب دیده است که هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را مى خورند، و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده» که دومى بر اولى پیچیده و آن را نابوده کرده است (یُوسُفُ اَیُّهَا الصِّدّیقُ اَفْتِنا فى سَبْعِ بَقَرات سِمان یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلات خُضْر وَاُخَرَ یابِسات).

«شاید من به سوى این مردم باز گردم، باشد که آنها از اسرار این خواب آگاه شوند» (لَعَلّى اَرْجِـعُ اِلَى النّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ).

(آیه 47) به هر حال یوسف بى آنکه هیچ قید و شرطى قائل شود و یا پاداشى بخواهد فوراً خواب را به عالى ترین صورتى تعبیر کرد، تعبیرى گویا و خالى از هرگونه پرده پوشى، و توأم با راهنمایى و برنامه ریزى براى آینده تاریکى که در پیش داشتند، «او چنین گفت: هفت سال پى درپى باید با جدیت زراعت کنید (چرا که در این هفت سال بارندگى فراوان است) ولى آنچه را درو مى کنید به صورت همان خوشه در انبارها ذخیره کنید، جز به مقدار کم و جیره بندى که براى خوردن نیاز دارید» (قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنینَ دَاَبًا فَما حَصَدْتُمْ فَدَرُوهُ فى سُنْبُلِه اِلاّ قَلیلا مِمّا تَأْکُلُونَ).

(آیه 48) «پس از آن، هفت سالِ سخت (و خشکى و قحطى) مى آید، که آنچه را براى آن سالها ذخیره کرده اید، مى خورند» (ثُمَّ یَأْتى مِنْ بَعْدِ ذلِکَ سَبْعٌ شِدادٌ یَأْکُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ).

ولى مراقب باشید در آن هفت سال خشک و قحطى نباید تمام موجودى انبارها را صرف تغذیه کنید، بلکه باید «مقدار کمى که (براى بذر) ذخیره خواهید کرد» براى زراعت سال بعد که سال خوبى خواهد بود نگهدارى نمایید (اِلاّ قَلیلا مِمّا تُحْصِنُونَ).

(آیه 49) اگر با برنامه و نقشه حساب شده این هفت سال خشک و سخت را پشت سر بگذارید دیگر خطرى شما را تهدید نمى کند، «سپس سالى فرا مى رسد که باران فراوان نصیب مردم مى شود» (ثُمَّ یَأْتى مِنْ بَعْدِ ذلِکَ عامٌ فیهِ یُغاثُ النّاسُ).

«و در آن سال (نه تنها کار زراعت خوب مى شود بلکه) مردم عصاره (میوه ها و دانه هاى روغنى را) مى گیرند» و سال پربرکتى است (وَفیهِ یَعْصِرُونَ).

 

تعبیرى که یوسف براى این خواب کرد چقدر حساب شده بود ! در حقیقت یوسف یک معبر ساده خواب نبود، بلکه یک رهبر بود که از گوشه زندان براى آینده یک کشور برنامه ریزى مى کرد و یک طرح چند ماده اى حداقل پانزده ساله به آنها ارائه داد و این تعبیر و طراحى براى آینده موجب شد که هم مردم مصر از قحطى کشنده نجات یابند و هم یوسف از زندان و هم حکومت از دست خودکامگان !

 

زندان یا کانون تربیت؟ تبرئه یوسف از هرگونه اتهام!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma