شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فناست

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
بیرون آمدن از ظلمتها به نور آیا در خدا شک است؟

بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.

حقیقت شکر تنها تشکر زبانى نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است; نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست ؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است، و از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مى رسد، ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم.

و از اینجا رابطه میان «شکر» و «فزونى نعمت» روشن مى شود، چرا که هرگاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده اند که شایسته و لایق اند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى گردد.

(آیه 8) این آیه تأیید و تکمیلى است براى بحث شکرگزارى و کفران که در آیه قبل گذشت، و آن در ضمن سخنى از زبان موسى بن عمران نقل شده است، مى فرماید: «و موسى به بنى اسرائیل یادآور شد که اگر شما و تمام مردم روى زمین کافر شوید (و نعمت خدا را کفران کنید هیچ زیانى به او نمى رسانید) چرا که او بى نیاز و ستوده است» (وَقالَ مُوسى اِنْ تَکْفُرُوا اَنْتُمْ وَمَنْ فِى الاَْرْضِ جَمیعًا فَاِنَّ اللهَ لَغَنِىٌّ حَمیدٌ).

در حقیقت شکر نعمت و ایمان آوردن به خدا مایه افزونى نعمت شما و تکامل و افتخار خودتان است وگرنه خداوند آنچنان بى نیاز است که اگر تمام کائنات کافر گردند، بر دامان کبریایى او گردى نمى نشیند.

(آیه 9) سپس به سرنوشت گروههایى از اقوام گذشته در طى چندین آیه مى پردازد، همانها که در برابر نعمتهاى الهى راه کفران را پیش گرفتند، و در برابر دعوت رهبران الهى به مخالفت و کفر برخاستند و منطق آنان و سرانجام کار آنها را شرح مى دهد تا تأکیدى باشد بر آنچه در آیه قبل گفته شد، مى فرماید: «آیا خبر کسانى که قبل از شما بودند به شما نرسیده» ؟ (اَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ).

این جمله ممکن است دنباله گفتار موسى بوده باشد که در آیه قبل آمده، و ممکن است بیان مستقلى از ناحیه قرآن خطاب به مسلمانان باشد، و از نظر نتیجه تفاوت چندانى ندارد.

سپس اضافه مى کند: «اقوامى همچون قوم نوح و عاد و ثمود و آنها که بعد از آنان بودند» (قَوْمِ نُوح وَعاد وَثَمُودَ وَالَّذینَ مِنْ بَعْدِهِمْ).

«همانها که جز خدا آنان را نمى شناسد» و از اخبار آنها کسى غیر او آگاه نیست (لا یَعْلَمُهُمْ اِلاَّ اللهُ).

سپس به عنوان توضیحى در زمینه سرگذشت آنها مى گوید: «پیامبرانشان با دلائل روشن به سوى آنها آمدند ولى آنها (از سر تعجب و انکار) دست بر دهان گذاشتند و گفتند: ما به آنچه شما به خاطر آن فرستاده شده اید کافریم» (جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرَدُّوا اَیْدِیَهُمْ فى اَفْواهِهِمْ وَقالُوا اِنّا کَفَرْنا بِما اُرْسِلْتُمْ بِه).

چرا که «ما در باره آنچه شما ما را به سوى آن دعوت مى کنید، شک و تردید داریم» و با این شک و تردید چگونه امکان دارد، دعوت شما را بپذیریم ! (وَاِنّا لَفى شَکٍّ مِمّا تَدْعُونَنا اِلَیْهِ مُریب).

بیرون آمدن از ظلمتها به نور آیا در خدا شک است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma