نعمت کوهها و دریاها و ستارگان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
چرا تنها زیتون و نخل و انگور؟! شأن نزول

(آیه 14) در اینجا به سراغ بخش مهم دیگرى از نعمتهاى بى پایان خداوند در مورد انسانها مى رود و نخست از دریاها که منبع بسیار مهم حیات و زندگى است آغاز کرده، مى گوید: «و او کسى است که دریاها را براى شما تسخیر کرده و به خدمت شما گمارد» (وَهُوَ الَّذى سَخَّرَ الْبَحْرَ).

مى دانیم قسمت عمده روى زمین را دریاها تشکیل مى دهند، و نیز مى دانیم نخستین جوانه حیات در دریاها آشکار شده، و قراردادن آن در خدمت بشر یکى از نعمتهاى بزرگ خدا است.

 

سپس به سه قسمت از منافع دریاها اشاره کرده، مى فرماید: «تا از آن گوشت تازه بخورید» (لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا).

گوشتى که زحمت پرورش آن را نکشیده اید تنها دست قدرت خدا آن را در دل اقیانوسها پرورش داده و رایگان در اختیارتان گذارده است.

دیگر از منافع آن مواد زینتى است که از دریاها استخراج مى شود لذا اضافه مى کند: «و زیورى براى پوشیدن (مانند مروارید) از آن استخراج کنید» (وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبِسُونَها).

یکى از ابعاد معروف چهارگانه روح انسان را حس زیبایى تشکیل مى دهد که نقش مؤثرى در حیات بشر دارد، لذا باید بطرز صحیحى و سالمى ـدور از هرگونه افراط و تفریط و اسراف و تبذیرـ اشباع گردد.

به همین دلیل در اسلام، استفاده از زینت به صورت معقول و خالى از هرگونه اسراف مانند بهره گیرى از لباسهاى خوب، انواع عطریات، بعضى سنگهاى قیمتى و مانند آن ـ مخصوصاً در مورد زنان ـ که نیاز روحیشان به زینت بیشتر است توصیه شده است، ولى باید خالى از اسراف و تبذیر باشد.

بالاخره سومین نعمت دریاها را حرکت کشتیها به عنوان یک وسیله مهم براى انتقال انسان و نیازمندیهاى او، ذکر مى کند، و مى فرماید: «کشتیها را مى بینى که آبها را بر صفحه اقیانوسها مى شکافند» (وَتَرَى الْفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ).

صحنه اى که در برابر سرنشینان کشتى به هنگام حرکت بر صفحه اقیانوسها ظاهر مى شود چقدر دیدنى است خدا این نعمت را به شما داد تا از آن بهره گیرید «و از فضل او در مسیر تجارت خود از کشتیها استفاده کنید» (وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِه).

با توجه به این همه نعمت، حس شکرگزارى را در شما زنده کند، «و شاید شکر نعمتهاى او را به جا آورید» (وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

(آیه 15) پس از بیان نعمت دریاها، به سراغ کوههاى سخت و سنگین مى رود، مى گوید: «و در زمین کوههاى ثابت و محکمى افکند تا لرزش آن را نسبت به شما بگیرد» و به شما آرامش بخشد (وَاَلْقى فِى الاَْرْضِ رَواسِىَ اَنْ تَمیدَ بِکُمْ).

 

و از آنجا که کوهها یکى از مخازن اصلى آبها (چه به صورت برف و یخ و چه به صورت آبهاى درونى) مى باشند بلافاصله بعد از آن، نعمت وجود نهرها را بیان کرده، مى گوید: «و (براى شما) نهرهایى قرار دادیم» (وَاَنْهارًا).

و از آنجا که وجود کوهها ممکن است این توهم را بهوجود آورد که بخشهاى زمین را از یکدیگر جدا مى کند، و راهها را مى بندد، چنین اضافه مى کند: «و (براى شما) راههائى (قرار داد) تا هدایت شوید» (وَسُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).

(آیه 16) و از آنجا که راه بدون نشانه و علامت و راهنما، انسان را به مقصد نمى رساند بعد از ذکر نعمت «راه» به این «نشانه ها» اشاره کرده، مى گوید: «و علاماتى قرار داد» (وَعَلامات).

این علامتها انواع زیادى دارد: شکل کوههاو درّه ها و بریدگیهاى آنها، فراز و نشیبهاى قطعات مختلف زمین، رنگ خاکها و کوهها، و حتى چگونگى وزش بادها هر یک، علامتى براى پیدا کردن راههاست.

ولى از آنجا که در پاره اى از اوقات در بیابانها، در شبهاى تاریک، یا هنگامى که انسان شبانه در دل اقیانوسها سفر مى کند از این علامات خبرى نیست، خداوند علامات آسمانى را به کمک فرستاده تا اگر در زمین علامتى نیست، از علامت آسمان استفاده کنند و گمراه نشوند ! لذا اضافه مى کند: «و به وسیله ستارگان، مردم هدایت مى شوند» (وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ).

جالب توجه این که: روایات بسیارى از ائمه(علیهم السلام) وارد شده که در آنها «نجم» (ستاره) به پیامبر و «علامات» به امامان تفسیر شده است که اشاره به تفسیر معنوى آیه است.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) چنین مى خوانیم: «اَلنَّجْمُ رَسُولُ اللهِ وَالْعَلاماتُ الاَْئِمَةُ عَلَیْهِمُ السَّلامُ»: «ستارگا اشاره به پیامبر است و علامات امامان(علیهم السلام)هستند».

(آیه 17) پس از بیان آن همه نعمتهاى بزرگ والطاف خفىّ پروردگار، وجدان انسانها را به داورى مى طلبد و مى گوید: «آیا کسى که مى آفریند همچون کسى است که نمى آفریند، آیا متذکر نمى شوید» ؟! (اَفَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ اَفَلا تَذَکَّرُونَ).

آیا باید در برابر خالق این همه نعمتها سجده کرد ؟ یا موجوداتى که خود مخلوق ناچیزى بیش نیستند و هرگز خلقتى نداشته و ندارند؟ این یک روش مؤثر تربیتى است که قرآن در بسیارى از موارد از آن استفاده کرده است، مسائل را به صورت استفهامى طرح، و پاسخ آن را بر عهده وجدانهاى بیدار مى گذارد، و حس خودجوشى مردم را به کمک مى طلبد.

(آیه 18) سرانجام براى این که هیچ کس تصور نکند نعمت خدا منحصر به اینهاست مى گوید: «و اگر بخواهید نعمتهاى خدا را شماره کنید قادر بر احصاى آن نیستید» (وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها).

اکنون این سؤال پیش مى آید که پس ما چگونه مى توانیم حق شکر او را ادا کنیم ؟ آیا با این حال در زمره ناسپاسان نیستیم ؟

پاسخ این سؤال را قرآن در آخرین جمله این آیه بیان کرده، مى گوید: «خداوند غفور رحیم است» (اِنَّ اللهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ).

آرى ! خدا مهربانتر و بزرگوارتر از آن است که شما را به خاطر عدم توانایى بر شکر نعمتهایش مؤاخذه یا مجازات کند، همین قدر که بدانید سر تا پاى شما غرق نعمت اوست و از اداى حق شکرش عاجزید و عذر تقصیر به پیشگاهش برید، نهایت شکر او را انجام داده اید.

ورنه سزاوار خداوندیش *** کس نتواند که به جا آورد !

ولى اینها همه مانع از آن نیست که ما به مقدار توانایى به احصاى نعمتهایش بپردازیم.

(آیه 19) از آنجا که در آیات گذشه به دو قسمت از مهمترین صفات خدا اشاره شد در اینجا به سومین صفت «معبود حقیقى» اشاره مى شود که علم و دانایى است، مى گوید: «خداوند مى داند آنچه را پنهان مى دارید و آنچه را آشکار مى سازید» (وَاللهُ یَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَما تُعْلِنُونَ).

 

پس چرا به دنبال بتها مى روید که نه کمترین سهمى در خالقیت جهان دارند، نه کوچکترین نعمتى به شما بخشیده اند، و نه از اسرار درون و اعمال برون شما آگاهند ؟

(آیه 20) بار دیگر روى مسأله خالقیت تکیه مى کند، ولى از آیه مشابه آن که قبلا داشتیم فراتر مى رود و مى گوید: «معبودهایى را که آنها غیر از خدا مى خوانند نه تنها چیزى را خلق نمى کنند بلکه خودشان مخلوقند» (وَالَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئًا وَهُمْ یُخْلَقُونَ).

تاکنون بحث در این بود که اینها خالق نیستند و به همین دلیل لایق عبادت نمى باشند اکنون مى گوید آنها خود مخلوقند، نیازمند و محتاجند.

(آیه 21) از این گذشته، «آنها مردگانى هستند که هرگز استعداد حیات ندارند» (اَمْواتٌ غَیْرُ اَحْیاء).

سپس اضافه مى کند: «و این بتها اصلا نمى دانند در چه زمانى (عبادت کنندگانشان) مبعوث خواهند شد» (وَما یَشْعُرُونَ اَیّانَ یُبْعَثُونَ).

اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حدّاقل باید از «رستاخیز بندگان خود» باخبر باشند، با این نادانى چگونه لایق عبادتند ؟

و این پنجمین صفتى است که معبود به حق باید داشته باشد و آنها فاقد آنند.

بت و بت پرستى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد. هر موجود و هر کسى را که تکیه گاه خود در برابر خدا قرار دهیم و سرنوشت خود را دست او بدانیم او بت ما محسوب مى شود، به همین دلیل تمام آنچه در آیات فوق آمده در باره کسانى که امروز ظاهراً خداپرستند اما استقلال یک فرد مؤمن راستین را از دست داده و تکیه گاهى براى خود از بندگان ضعیف انتخاب کرده اند و به صورت وابسته زندگى مى کند، شامل مى شود.

(آیه 22) به دنبال این استدلالات زنده وروشن بر نفى صلاحیت بتها، چنین نتیجه گیرى مى کنند بنابراین «معبود شما معبود واحدى است» (اِلهُکُمْ اِلهٌ واحِدٌ).

و از آنجا که ایمان به مبدأ و معاد همه جا با یکدیگر قرین و لازم و ملزوم یکدیگرند بلافاصله اضافه مى کند: «آنها که ایمان به آخرت ندارند (و طبعاً ایمان درستى به مبدأ نیز ندارند) دلهایشان حقیقت را انکار مى کند و در برابر حق مستکبرند» (فَالَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَکْبِرُونَ).

وگرنه دلائل توحید براى آنها که حق جو و متواضع در مقابل حقیت اند آشکار است، و هم دلائل معاد، ولى خوى استکبار و عدم تسلیم در برابر حق سبب مى شود که آنها دائماً حالت انکار و نفى به خود بگیرند.

(آیه 23) در این آیه بار دیگر روى علم خدا به غیب و شهود و پنهان و آشکار مجدداً تکیه کرده، مى گوید: «قطعاً خداوند از آنچه پنهان مى دارند و آنچه آشکار مى سازند باخبر است» (لا جَرَمَ اَنَّ اللهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَما یُعْلِنُونَ).

این جمله در واقع تهدیدى است در برابر کفار و دشمنان حق که خدا از حال آنها هرگز غافل نیست.

آنها مستکبرند و «خداوند مستکبران را دوست نمى دارد» (اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ). چرا که استکبار در برابر حق اولین نشانه بیگانگى از خداست.

 

چرا تنها زیتون و نخل و انگور؟! شأن نزول
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma