(آیه 19) در مورد نزول این آیه و سه نقل شده آیه بعد که «شیبه» و «عباس» هرکدام بر دیگرى افتخار مى کرد و در این باره مشغول به سخن بودند که على(علیه السلام) از کنار آنها گذشت، و پرسید به چه چیز افتخار مى کنید ؟
«عباس» گفت: امتیازى به من داده شده که احدى ندارد، و آن مسأله آب دادن به حجّاج خانه خداست.
«شیبه» گفت من تعمیر کننده مسجدالحرام (و کلیددار خانه کعبه) هستم. على(علیه السلام) فرمود: با این که از شما حیا مى کنم باید بگویم که با این سن کم افتخارى دارم که شما ندارید، آنها پرسیدند کدام افتخار ؟!
فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردید.
«عباس» خشمناک برخاست و دامن کشان به سراغ پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد (و به عنوان شکایت) گفت: آیا نمى بینى على چگونه با من سخن مى گوید ؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: على را صدا کنید، هنگامى که به خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد فرمود چرا این گونه با عمویت (عباس) سخن گفتى ؟
على(علیه السلام) عرض کرد: اى رسول خدا ! اگر من او را ناراحت ساختم با بیان حقیقتى بوده است، در برابر گفتار حق هر کس مى خواهد ناراحت شود، و هر کس مى خواهد خشنود !
جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد ! پروردگارت به تو سلام مى فرستد، و مى گوید; این آیات را بر آنها بخوان; اَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ... .