بهانه همگونى!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
تفسیر چگونه معاد ممکن است؟

(آیه 94) در آیات گذشته سخن از بهانه جویى مشرکان در زمینه نبوت پیامبراسلام بود، و در اینجا به بهانه همگونى اشاره کرده، مى گوید: «تنها چیزى که مانع شد مردم بعد از آمدن هدایت ایمان بیاورند این بود که مى گفتند: آیا خدا انسانى را به عنوان پیامبر برانگیخته»؟ (وَما مَنَعَ النّاسَ اَنْ یُؤْمِنُوا اِذْ جاءَهُمُ الْهُدى اِلاّ اَنْ قالُوا اَبَعَثَ اللهُ بَشَرًا رَسُولاً).

آیا باورکردنى است که این مقام والا وبسیار مهم بر عهده انسانى گذارده شود؟

آیا نباید این رسالت عظیم را بر دوش نوع برترى همچون فرشتگان بگذارند، تا از عهده آن به خوبى برآید، انسان خاکى کجا و رسالت الهى کجا؟ افلاکیان شایسته این مقامند نه خاکیان!

این منطق سست و بى پایه مخصوص به یک گروه و دو گروه نبود، بلکه شاید اکثر افراد بى ایمان در طول تاریخ در برابر پیامبران به آن توسل جسته اند.

(آیه 95) قرآن در یک جمله کوتاه و روشن پاسخ پرمعنایى به همه آنها داده مى گوید: «بگو: (حتى) اگر در روى زمین فرشتگانى (زندگى مى کردند، و) با آرامش گام برمى داشتند، ما از آسمان فرشته اى را به عنوان رسول بر آنها نازل مى کردیم» (قُلْ لَوْ کانَ فِى الاَْرْضِ مَلائِکَةٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنّینَ لَنَزَّلْنا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَکًا رَسُولاً). یعنى همواره رهبر باید از جنس پیروانش باشد، انسان براى انسانها و فرشته براى فرشتگان.

دلیل این همگونى رهبر و پیروان نیز روشن است، زیرا از یک سو مهمترین بخش تبلیغى یک رهبر بخش عملى اوست. همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتى ممکن است که داراى همان غرائز واحساسات، وهمان ساختمان جسمى و روحى باشد.

از سوى دیگر رهبر باید همه دردها، نیازها، و خواسته هاى پیروان خود را به خوبى درک کند تا براى درمان و پاسخگویى به آن آماده باشد.

به همین دلیل پیامبران از میان توده هاى مردم برخاسته اند.

(آیه 96) در تعقیب بحثهاى گذشته که در زمینه توحید و نبوت، و گفتگو با مخالفان بود، در اینجا یک نوع اعلام ختم بحث در این مرحله و نتیجه گیرى
از آن مى باشد.

نخست مى گوید: اگر آنها دلائل روشن تو را در رابطه با توحید و نبوت و معاد نپذیرند به آنها اعلام کن و «بگو: همین بس که خدا میان من و شما گواه باشد، چرا که او از حال بندگانش آگاه (و نسبت به کارشان) بیناست» (قُلْ کَفى بِاللهِ شَهیدًا بَیْنى وَبَیْنَکُمْ اِنَّهُ کانَ بِعِبادِه خَبیرًا بَصیرًا).

در حقیقت دو هدف از بیان این عبارت در نظر بوده است; نخست این که: مخالفان متعصب لجوج را تهدید کند که خداوند آگاه و بینا، شاهد و گواه اعمال ما و شماست، گمان نکنید از محیط قدرت او بیرون خواهید رفت، و یا چیزى از اعمالتان بر او مخفى مى ماند.

دیگر این که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با بیان این عبارت ایمان قاطع خود را به آنچه گفته است ظاهر سازد چرا که قاطعیت گوینده در سخن خود، اثر عمیق روانى در شنونده دارد، باشد که این تعبیر محکم و قاطع که توأم با یک نوع تهدید ملایم نیز مى باشد در آنها اثر بگذارد قلبشان را تکان دهد و فکرشان را بیدار کند و به راه راست بخواند.

(آیه 97) سپس اضافه مى کند: «هرکس را خدا هدایت کند، هدایت یافته واقعى اوست» (وَمَنْ یَهْدِاللهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ).

 

«و هر کس را (به خاطر اعمالش) گمراه سازد، هادیان و سرپرستانى غیر خدا براى او نخواهى یافت» (وَمَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ اَوْلِیاءَ مَنْ دُونِه).

تنها راه این است که باز هم به سوى او بازگردند و نور هدایت از او بطلبند.

این دو جمله در حقیقت اشاره به این است که تنها استدلالات قوى و کوبنده براى ایمان آوردن کافى نیست، بلکه تا توفیق الهى و شایستگى هدایت در او پیدا نشود محال است ایمان بیاورد.

نطفه پاک بباید که شود قابل فیض *** ورنه هر سنگوگِلى لؤلؤ ومرجان نشود!

سپس به صورت یک تهدید قاطع و کوبنده صحنه اى از صحنه هاى قیامت را که نتیجه قطعى اعمال آنهاست به آنها نشان داده، مى فرماید: «ما آنها را در روز قیامت بر صورتهایشان محشور مى کنیم» (وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ).

به جاى این که مستقیم و ایستاده راه بروند فرشتگان عذاب آنان را به صورتشان بر زمین مى کشند یا همچون خزندگان بر صورت و سینه مى خزند.

و نیز «آنها در حالتى که نابینا و لال و کر هستند» به آن دادگاه بزرگ وارد مى شوند (عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا).

مواقف و مراحل قیامت مختلف است در بعضى از مراحل و مواقف آنها کور و کر و نابینا هستند، ولى در مراحل دیگرى چشمشان بینا و گوششان شنوا و زبانشان باز مى شود، تا صحنه هاى عذاب را ببینند و سرزنشهاىِ سرزنش کنندگان را بشنوند و به ناله و فریاد و اظهار ضعف بپردازند و این خود یک نوع مجازات براى آنهاست.

و نیز مجرمان از دیدن آنچه مایه سرور است و از شنیدن آنچه مایه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات مى باشد محرومند و به عکس آنچه که مایه زجر و ناراحتى است مى بینند و مى شنوند و مى گویند.

ودر پایان آیه مى فرماید: «جایگاه همیشگى آنها دوزخ است» (مَأْویهُمْ جَهَنَّمُ).

اما گمان نکنید آتشش همچون آتشهاى دنیا سرانجام به خاموشى مى گراید نه «هر زمان التهاب آن فرو مى نشیند شعله تازه اى بر آنها مى افزائیم» (کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَعیرًا).

 

 

تفسیر چگونه معاد ممکن است؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma