زندان یا کانون تربیت؟

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
زندان به جرم بى گناهى ماجراى خواب سلطان مصر!

(آیه 39) هنگامى که یوسف با ذکر بحث گذشته، دلهاى آن دو زندانى را آماده پذیرش حقیقت توحید کرد رو به سوى آنها نمود و چنین گفت: «اى هم زندانهاى من ! آیا خدایان پراکنده و معبودهاى متفرق بهترند یا خداوند یگانه یکتاى قهار و مسلط بر هر چیز» (یا صاحِبَىِ السِّجْنِ ءَاَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ اَمِ اللهُ الْواحِدُ الْقَهّارُ).

گویى یوسف مى خواهد به آنها حالى کند که چرا شما آزادى را در خواب مى بینید چرا در بیدارى نمى بینید ؟ چرا به دامن پرستش «الله واحد قهار» دست نمى زنید تا بتوانید این خودکامگان ستمگر را که شما را بى گناه و به مجرد اتهام به زندان مى افکنند از جامعه خود برانید.

(آیه 40) سپس اضافه کرد: «این معبودهایى که غیر از خدا مى پرستید چیزى جز یک مشت اسمهاى بى مسّما که شما و پدرانتان آنها را خدا نامیده اید، نیست» (ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِه اِلاّ اَسْماءً سَمَّیْتُمُوها اَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ).

 

اینها امورى است که «خداوند دلیل و مدرکى براى آن نازل نفرموده» بلکه ساخته و پرداخته مغزهاى ناتوان شماست (ما اَنْزَلَ اللهُ بِها مِنْ سُلْطان).

بدانید «حکومت جز براى خدا نیست» (اِنِ الْحُکْمُ اِلاّ لِلّهِ) و به همین دلیل شما نباید در برابر این بتها و طاغوتها و فراعنه سر تعظیم فرود آورید.

و باز براى تأکید بیشتر اضافه مى کند: «خداوند فرمان داده جز او را نپرستید» (اَمَرَ اَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیّاهُ).

«این است آیین و دین پابرجا و مستقیم» که هیچ گونه انحرافى در آن راه ندارد (ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ).

یعنى توحید در تمام ابعادش، در عبادت، در حکومت، در فرهنگ و در همه چیز، آیین مستقیم و پا برجاى الهى است.

«ولى (چه مى توان کرد) بیشتر مردم آگاهى ندارند» (وَلکِنَّ اَکْثَرَالنّاسِ لا یَعْلَمُونَ).

و به خاطر این عدم آگاهى در بیراهه هاى شرک سرگردان مى شوند و به حکومت غیر «الله» تن در مى دهند و چه زجرها و زندانها و بدبختیها که از این رهگذر دامنشان را مى گیرد.

(آیه 41) سپس رو به سوى دو رفیق زندانى کرد و چنین گفت: «اى دوستان زندانى من ! اما یکى از شما (آزاد مى شود، و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد» (یا صاحِبَىِ السِّجْنِ اَمّا اَحَدُکُما فَیَسْقى رَبَّهُ خَمْرًا).

«اما نفر دیگر به دار آویخته مى شود و (آنقدر مى ماند که) پرندگان آسمان از سر او مى خورند» ! (وَاَمَّا الاْخَرُ فَیُصْلَبُ فَتَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْ رَأْسِه).

سپس براى تأکید گفتار خود اضافه کرد: «این امرى را که شما در باره آن از من سؤال کردید و استفتاء نمودید حتمى و قطعى است» (قُضِىَ الاَْمْرُ الَّذى فیهِ تَسْتَفْتِیانِ).

اشاره به این که این یک تعبیر خواب ساده نیست، بلکه از یک خبر غیبى که به تعلیم الهى یافته ام مایه مى گیرد، بنابراین جاى تردید و گفتگو ندارد.

 

(آیه 42) اما در این هنگام که احساس مى کرد این دو به زودى از او جدا خواهند شد، براى این که روزنه اى به آزادى پیدا کند، و خود را از گناهى که به او نسبت داده بودند تبرئه نماید «به یکى از آن دو رفیق زندانى که مى دانست آزاد خواهد شد سفارش کرد که نزد مالک و صاحب اختیار خود (شاه) از من سخن بگو» تا تحقیق کند و بى گناهى من ثابت گردد (وَقالَ لِلَّذى ظَنَّ اَنَّهُ ناج مِنْهُمَا اذْکُرْنى عِنْدَ رَبِّکَ).

اما این «غلام فراموشکار» آنچنان که راه و رسم افراد کم ظرفیت است که چون به نعمتى برسند صاحب نعمت را به دست فراموشى مى سپارند بکلى مسأله یوسف را فراموش کرد; قرآن مى گوید: «شیطان یادآورى از یوسف را نزد صاحبش از خاطر او برد» (فَاَنْسیهُ الشَّیْطانُ ذِکْرَ رَبِّه).

و به این ترتیب، یوسف به دست فراموشى سپرده شد «و چند سال در زندان باقى ماند» (فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنینَ).

در باره سالهاى زندان یوسف گفتگوست ولى مشهور این است که مجموع زندان یوسف 7 سال بوده، ولى بعضى گفته اند قبل از ماجراى خواب زندانیان 5 سال در زندان بود و بعد از آن هم هفت سال ادامه یافت. سالهایى پررنج و زحمت اما از نظر ارشاد و سازندگى پربار و پربرکت.

 

زندان به جرم بى گناهى ماجراى خواب سلطان مصر!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma