صحنه سازى شوم!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
نقش ویرانگر حسد در زندگى انسانها دروغ رسوا!

(آیه 11) برادران یوسف پس از آن که طرح نهایى را براى انداختن یوسف به چاه تصویب کردند به این فکر فرو رفتند که چگونه یوسف را از پدر جدا سازند ؟ لذا طرح دیگرى براى این کار ریخته و با قیافه هاى حق به جانب و زبانى نرم و آمیخته با یک نوع انتقاد ترحم انگیز نزد پدر آمدند و «گفتند: پدر (چرا تو هرگز یوسف را از خود دور نمى کنى و به ما نمى سپارى ؟) چرا ما را نسبت به برادرمان امین نمى دانى در حالى که ما مسلماً خیرخواه او هستیم» (قالُوا یا اَبانا مالَکَ لا تَأْمَنّا عَلى یُوسُفَ وَاِنّا لَهُ لَناصِحُونَ).

(آیه 12) بیا دست از این کار که ما را متهم مى سازد بردار، به علاوه برادر ما، نوجوان است، او هم دل دارد، او هم نیاز به استفاده از هواى آزاد خارج شهر و سرگرمى مناسب دارد، زندانى کردن او در خانه صحیح نیست، «فردا او را با ما بفرست (تا به خارج شهر آید، گردش کند) از میوه هاى درختان بخورد و بازى و سرگرمى داشته باشد» (اَرْسِلْهُ مَعَنا غَدًا یَرْتَعْ وَیَلْعَبْ).

و اگر نگران سلامت او هستى «ما همه حافظ و نگاهبان برادرمان خواهیم بود» چرا که برادر است و با جان برابر ! (وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ).

این نقشه از یک طرف پدر را در بن بست قرار مى داد که اگر یوسف را به ما نسپارى دلیل بر این است که ما را متهم مى کنى، و از سوى دیگر یوسف را براى استفاده از تفریح و سرگرمى و گردش در خارج شهر تحریک مى کرد.

(آیه 13) یعقوب در مقابل اظهارات برادران بدون آن که آنها را متهم به قصد سوء کند «گفت: (اول این که) من از بردن او غمگین مى شوم» (قالَ اِنّى لَیَحْزُنُنى اَنْ تَذْهَبُوا بِه).

و دیگر این که در بیابانهاى اطراف ممکن است گرگان خونخوارى باشند «و من مى ترسم گرگ فرزند دلبندم را بخورد و شما (سرگرم بازى و تفریح و کارهاى خود باشید) و از او غافل بمانید» (وَاَخافُ اَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَاَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ).

(آیه 14) البته برادران پاسخى براى دلیل اول پدر نداشتند، زیرا غم و اندوه جدایى یوسف چیزى نبود که بتوانند آن را جبران کنند، و حتى شاید این تعبیر آتش حسد برادران را افروخته تر مى ساخت.

از سوى دیگر این دلیل پدر از یک نظر پاسخى داشت که چندان نیاز به ذکر نداشت و آن این که بالاخره فرزند براى نمو و پرورش، خواه ناخواه از پدر جدا خواهد شد.

لذا اصلا به پاسخ این استدلال نپرداختند، بلکه به سراغ دلیل دوم رفتند که از نظر آنها مهم و اساسى بود و «گفتند: با این که ما گروه نیرومندى هستیم اگر گرگ او را بخورد، ما از زیانکاران خواهیم بود» و هرگز چنین چیزى ممکن نیست (قالُوا لَئِنْ اَکَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ اِنّا اِذًا لَخاسِرُونَ).

یعنى، مگر ما مرده ایم که بنشینیم و تماشا کنیم گرگ برادرمان را بخورد.

به هر حال به هر حیله و نیرنگى بود، مخصوصاً با تحریک احساسات پاک یوسف و تشویق او براى تفریح، توانستند پدر را وادار به تسلیم کنند، و موافقت او را به هر صورت نسبت به این کار جلب نمایند.

قابل توجه این که همان گونه که برادران یوسف از علاقه انسان مخصوصاً نوجوان به گردش و تفریح براى رسیدن به هدفشان سوءاستفاده کردند در دنیاى امروز نیز دستهاى مرموز دشمنان حق و عدالت از مسأله ورزش و تفریح براى مسموم ساختن افکار نسل جوان سوءاستفاده فراوان مى کنند، باید به هوش بود که ابرقدرتهاى گرگ صفت در لباس ورزش و تفریح، نقشه هاى شوم خود را میان جوانان به نام ورزش و مسابقات منطقه اى یا جهانى پیاده نکنند.

نقش ویرانگر حسد در زندگى انسانها دروغ رسوا!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma