سعى کن منافقان را بشناسى

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
تن پروران طمّاع! عدمشان، به ز وجود!

(آیه 43) از لحن آیات استفاده مى شود که گروهى از منافقان نزد پیامبر آمدند و پس از بیان عذرهاى گوناگون و حتى سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان «تبوک» معذور دارد، و پیامبر به این عده اجازه داد.

خداوند در این آیه، پیامبرش را مورد عتاب قرار مى دهد و مى گوید: «خداوند تو را بخشید، چرا به آنها اجازه دادى» که از شرکت در میدان جهاد خوددارى کنند ؟! (عَفَااللهُ عَنْکَ لِمَ اَذِنْتَ لَهُمْ).

«چرا نگذاشتى آنها که راست مى گویند از آنها که دروغ مى گویند شناخته شوند و به ماهیّت آنها پى برى» ؟ (حَتّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکاذِبینَ).

آیا عتاب و سرزنش فوق که با اعلام عفو پروردگار توأم شده دلیل بر آن است که اجازه پیامبر(صلى الله علیه وآله) کار خلافى بوده، یا تنها «ترک اولى» بوده ؟ ممکن است گفته شود این عتاب و خطاب مزبور جنبه کنایى داشته و حتى ترک اولى نیز در کار نباشد، بلکه منظور بیان روح منافقگرى منافقان با یک بیان لطیف و کنایه آمیز بوده است.

این موضوع را با ذکر مثالى مى توان روشن ساخت. فرض کنید ستمگرى مى خواهد به صورت فرزند شما سیلى بزند، یکى از دوستانتان دست او را مى گیرد شما نه تنها از این کار ناراحت نمى شوید بلکه خوشحال نیز خواهید شد، اما براى اثبات زشتى باطن طرف به صورت عتاب آمیز به دوستتان مى گویید: «چرا نگذاشتى سیلى بزند تا همه مردم این سنگدل منافق را بشناسند» ؟! و هدفتان از این بیان تنها اثبات سنگدلى و نفاق اوست که در لباس عتاب و سرزنش دوست مدافع ظاهر شده است.

(آیه 44) سپس به شرح یکى از نشانه هاى مؤمنان و منافقان پرداخته، مى گوید: «آنها که ایمان به خدا و سراى دیگر دارند هیچ گاه از تو اجازه براى عدم شرکت در جهاد با اموال و جانها، نمى خواهند» (لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ اَنْ یُجاهِدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَاَنْفُسِهِمْ).

بلکه هنگامى که فرمان جهاد صادر شد بدون تعلل و سستى به دنبال آن مى شتابند و همان ایمان به خدا و مسؤلیتهایشان در برابر او، و ایمان به دادگاه رستاخیز آنان را به این راه دعوت مى کند و راه عذرتراشى و بهانه جویى را به رویشان مى بندد.

«خداوند به خوبى افراد پرهیزکار را مى شناسد» و از نیت و اعمال آنها کاملا آگاه است (وَاللهُ عَلیمٌ بِالْـمُـتَّقینَ).

(آیه 45) سپس مى گوید: «تنها کسانى از تو اجازه (براى عدم شرکت در میدان جهاد) مى طلبند که ایمان به خدا و روز جزا ندارند» (اِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذینَ لا یُوْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الاْخِرِ).

سپس براى تأکید عدم ایمان آنها مى گوید: آنها کسانى هستند که «دلهایشان مضطرب و آمیخته با شک و تردید است» ! (وَارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ).

«به همین دلیل در این شک و تردید گاهى قدم به پیش مى گذارند و گاهى باز مى گردند و پیوسته در حیرت و سرگردانى به سر مى برند» و همیشه منتظر پیدا کردن بهانه و کسب اجازه از پیامبرند (فَهُمْ فى رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ).

این دو نشانه مخصوص «مؤمنان» و «منافقان» صدر اسلام و میدان جنگ «تبوک» نبود، بلکه هم امروز نیز «مؤمنان راستین» را از «مدعیان دروغین» با این دو صفت مى توان شناخت، مؤمن، شجاع و مصمم است و منافق بزدل و ترسو و متحیر و عذرتراش !

تن پروران طمّاع! عدمشان، به ز وجود!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma