ماجراى سرکشى و عصیان ابلیس!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
مقام با عظمت انسان در جهان هستى! وسوسه هاى شیطانى در لباسهاى دلپذیر!

(آیه 11) در هفت سوره از سوره هاى قرآن اشاره به آفرینش انسان و چگونگى خلقت او شده است.

 

در آیه مورد بحث، خداوند مى گوید: «ما شما را آفریدیم، و سپس صورت بندى کردیم، بعد از آن به فرشتگان (و از جمله ابلیس که در صف آنها قرار داشت اگر چه جزء آنها نبود) فرمان دادیم، براى آدم (جدّ نخستین شما) سجده کنند» (وَلَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ).

«همگى (این فرمان را به جان و دل پذیرفتند و) براى آدم سجده کردند، مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود» (فَسَجَدُوا اِلاّ اِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السّاجِدینَ).

سجده فرشتگان براى آدم به معنى «سجده پرستش» نبوده است، زیرا پرستش مخصوص خداست، بلکه سجده در اینجا به معنى خضوع و تواضع است.

(آیه 12) در این آیه مى گوید: خداوند «ابلیس» را به خاطر سرکشى و طغیانگرى مؤاخذه کرد فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنى ؟» (قالَ ما مَنَعَکَ اَلاّ تَسْجُدَ اِذْ اَمَرْتُکَ).

او در پاسخ به یک عذر ناموجه متوسل گردید، «گفت: من از او بهترم، به دلیل این که مرا از آتش آفریده اى و او را از خاک و گِل» ! (قالَ اَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنى مِنْ نار وَخَلَقْتَهُ مِنْ طین).

گویا چنین مى پنداشت که آتش برتر از خاک است، و این یکى از بزرگترین اشتباهات ابلیس بود، شاید هم اشتباه نمى کرد و به خاطر تکبر و خودپسندى دروغ مى گفت.

اما امتیاز آدم در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلى او همان «روح انسانیت» و مقام خلافت و نمایندگى پروردگار بوده است.

در اینجا یک سؤال باقى مى ماند، و آن این که چگونه شیطان، با خدا سخن گفت، مگر وحى بر او نازل مى شده است ؟

پاسخ این سؤال این است که: هیچ مانعى ندارد که خداوند با شخص دیگرى نه به عنوان وحى و رسالت، بلکه از طریق الهام درونى، یا به وسیله بعضى از فرشتگان سخن بگوید، خواه این شخص از صالحان و پاکان باشد، همانند مریم و مادر موسى یا از ناصالحان باشد مانند شیطان !

(آیه 13) از آنجا که امتناع شیطان از سجده کردن، براى آدم(ع) یک امتناع ساده و معمولى نبود و نه یک گناه عادى محسوب مى شد، بلکه یک سرکشى و تمرّد آمیخته به اعتراض و انکار مقام پروردگار بود. به این جهت، مخالفت او سر از کفر و انکار علم و حکمت خدا درآورد و به همین جهت، مى بایست تمام مقامها و موقعیتهاى خویش را در درگاه الهى از دست بدهد، به همین سبب خداوند او را از آن مقام برجسته و موقعیتى که در صفوف فرشتگان پیدا کرده بود بیرون کرد و به او «فرمود: از این مقام و مرتبه، فرود آى» (قالَ فَاهْبِطْ مِنْها).

سپس سرچشمه این سقوط و تنزّل را با این جمله، براى او شرح مى دهد که: «تو حق ندارى در این مقام و مرتبه، راه تکبر، پیش گیرى» (فَما یَکُونُ لَکَ اَنْ تَتَکَبَّرَ فیها).

و باز به عنوان تأکید بیشتر، اضافه مى فرماید: «بیرون رو که از افراد پست و ذلیل هستى» (فَاخْرُجْ اِنَّکَ مِنَ الصّاغِرینَ). یعنى، نه تنها با این عمل بزرگ نشدى، بلکه به عکس به خوارى و پستى گراییدى.

ازاین جمله به خوبى روشن مى شودکه تمام بدبختى شیطان،مولود تکبر اوبود.

از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود: «اصول و ریشه هاى کفر و عصیان، سه چیز است. حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و تکبر سبب شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و حسد سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند» !

(آیه 14) اما داستان شیطان به همین جا پایان نیافت، او به هنگامى که خود را مطرود دستگاه خداوند دید، طغیان و لجاجت را بیشتر کرد و به جاى توبه و بازگشت به سوى خدا و اعتراف به اشتباه، تنها چیزى که از خدا تقاضا کرد این بود که گفت: «خدایا ! مرا تا پایان دنیا مهلت ده، و زنده بگذار» (قالَ اَنْظِرْنى اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ).

(آیه 15) این تقاضاى او به اجابت رسید و خداوند «فرمود: تو از مهلت داده شدگانى» (قالَ اِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ).

(آیه 16) ولى او نمى خواست براى جبران گذشته زنده بماند و عمر طولانى کند، بلکه هدف خود را از این عمر طولانى چنین «بیان کرد: اکنون که مرا گمراه ساختى ! بر سر راه مستقیم تو کمین مى کنم و آنها را از راه به در مى برم» (قالَ فَبِما اَغْوَیْتَنى لاََقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَکَ الْمُسْتَقیمَ). تا همانطور که من گمراه شدم، آنها نیز به گمراهى بیفتند !

(آیه 17) سپس شیطان، براى تأیید و تکمیل گفتار خود، اضافه کرد که نه تنها بر سر راه آنها کمین مى کنم بلکه «از پیش رو، و از پشت سر، و از طرف راست، و از طرف چپ (از چهار طرف) به سراغ آنها مى روم، و اکثر آنها را شکرگزار نخواهى یافت» (ثُمَّ لاَتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ اَیْدیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ اَیْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ اَکْثَرَهُمْ شاکِرینَ).

در روایتى که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده، تفسیر عمیقى براى این چهار جهت دیده مى شود، آنجا که مى فرماید: «منظور از آمدن شیطان به سراغ انسان از «پیش رو» این است که آخرت و جهانى را که در پیش دارد در نظر او سبک و ساده جلوه مى دهد، و منظور از «پشت سر» این است که آنها را به گِردآورى اموال و تجمع ثروت و بخل از پرداخت حقوق واجب به خاطر فرزندان و وارثان دعوت مى کند، و منظور از «طرف راست» این است که امور معنوى را به وسیله شبهات و ایجاد شک و تردید، ضایع مى سازد، و منظور از «طرف چپ» این است که لذات مادى و شهوات را در نظر آنها جلوه مى دهد.

(آیه 18) در این آیه بار دیگر فرمان بیرون رفتن ابلیس از حریم قرب خدا و مقام و منزلت رفیع صادر مى شود، با این تفاوت که در اینجا حکم طرد او به صورت تحقیرآمیز و شدیدتر صادر شده است و شاید به خاطر لجاجتى بود که شیطان در مورد اصرار در وسوسه افراد انسان به خرج داد و گناه بزرگ دیگرى بر گناه خود افزود; به او فرمود: «از این مقام با بدترین ننگ و عار بیرون رو و با خوارى و ذلت فرود آى» ! (قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُمًا مَدْحُورًا).

 

«و سوگند یاد مى کنم که هر کس از تو پیروى کند، جهنم را از تو و آنها پر سازم» (لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لاََمْلَئَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ اَجْمَعینَ).

سؤال: بعد از آنکه شیطان مرتکب چنان گناه بزرگى شد، چرا خداوند تقاضاى او را مبنى بر ادامه حیات او پذیرفت ؟

پاسخ اینکه: ادامه حیات او به عنوان وجود یک نقطه منفى براى تقویت نقاط مثبت نه تنها ضرر نداشت، بلکه مؤثر نیز بود، حتى قطع نظر از وجود شیطان، در درون خود ما، غرایز مختلفى وجود دارد، که چون در برابر نیروهاى عقلانى و روحانى قرار گیرند، یک میدان تضاد را تشکیل مى دهند که در این میدان پیشرفت و تکامل و پرورش وجود انسان صورت مى گیرد.

باید توجه داشت که خداوند اگر چه شیطان را در انجام وسوسه هایش آزاد گذاشته ولى انسان را در برابر او بى دفاع قرار نداده است، زیرا نیروى عقل و خرد به او بخشیده که مى تواند سدّ نیرومندى در مقابل وسوسه هاى شیطان بهوجود آورد.

و از سوى دیگر فطرت پاک و عشق به تکامل را در درون وجود انسان به عنوان یک عامل سعادت قرار داده و از سوى سوم فرشتگانى که الهام بخش نیکیها هستند، به کمک انسانهایى که مى خواهند از وسوسه هاى شیطان برکنار بمانند مى فرستد.

 

مقام با عظمت انسان در جهان هستى! وسوسه هاى شیطانى در لباسهاى دلپذیر!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma