آفرینش انسان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
نقش باد و باران نعمتهاى هشتگانه بهشت

(آیه 26) به مناسبت آیات گذشته که قسمتهایى از آفرینش خداوند و نظام هستى را بیان مى کند، در اینجا به شاهکار بزرگ خلقت یعنى «آفرینش انسان» پرداخته، و طى آیات متعدد و پرمحتوایى، بسیارى از جزئیات این آفرینش را بازگو مى کند.

نخست مى فرماید: «ما انسان را از گِل خشکیده اى (همچون سفال) که از گِل بدبوى (شیره رنگى) گرفته شده بود آفریدیم» (وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسانَ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَأ مَسْنُون).

(آیه 27) «و جنّ را پیش از آن از آتش گرم و سوزان خلق کردیم» (وَالْجانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ).

(آیه 28) مجدداً به آفرینش انسان باز مى گردد و گفتگوى خداوند را با فرشتگان که قبل از آفرینش انسان روى داد، چنین بیان مى کند:

و به خاطر بیاور «هنگامى که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشرى را از گِل خشکیده اى که از گِل تیره رنگ بدبویى گرفته شده، مى آفرینم» (وَاِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ اِنّى خالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَأ مَسْنُون).

(آیه 29) «و هنگامى که خلقت آن را به پایان و کمال رساندم و از روح خود (یک روح شریف و پاک و با عظمت) در آن دمیدم همگى به خاطر آن سجده کنید» (فَاِذا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحى فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ).

(آیه 30) آفرینش انسان پایان پذیرفت و آنچه شایسته جسم و جان انسان بود به او داده شد و همه چیز انجام یافت: «در این هنگام همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند» (فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ اَجْمَعُونَ).

(آیه 31) تنها کسى که اطاعت این فرمان را نکرد «ابلیس» بود، لذا اضافه مى کند: «به جز ابلیس که خوددارى کرد از این که همراه سجده کنندگان باشد» (اِلاّ اِبْلیسَ اَبى اَنْ یَکُونَ مَعَ السّاجِدینَ).

(آیه 32) اینجا بود که ابلیس مورد بازپرسى قرار گرفت و خداوند «فرمود: اى ابلیس ! چرا تو با سجده کنندگان نیستى» ؟ (قالَ یا اِبْلیسُ مالَکَ اَلاّ تَکُونَ مَعَ السّاجِدینَ).

(آیه 33) ابلیس که غرق غرور و خودخواهى خویش بود آنچنان که عقل و هوش او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و «گفت: من هرگز براى بشرى که او را از خاک خشکیده اى ـکه از گل بدبویى گرفته شدهـ آفریده اى سجده نخواهم کرد» (قالَ لَمْ اَکُنْ لاَِسْجُدَ لِبَشَر خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصال مِنْ حَمَأ مَسْنُون).

 

(آیه 34) او که از اسرار آفرینش بر اثر خودخواهى و غرور بى خبر مانده بود و ناگهان از اوج مقامى که داشت سقوط کرد، دیگر شایسته نبود که او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله «خدا به او فرمود: از آن (بهشت یا از آسمانها و یا از صفوف فرشتگان) بیرون رو که تو رجیم و رانده شده درگاه مایى» (قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَاِنَّکَ رَجیمٌ).

(آیه 35) و بدان که این غرورت مایه کفرت شد و این کفر براى همیشه تو را مطرود کرد، «لعنت و دورى از رحمت خدا تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود» ! (وَاِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ اِلى یَوْمِ الدّینِ).

(آیه 36) ابلیس که در این هنگام خود را رانده درگاه خدا دید، و احساس کرد که آفرینش انسان سبب بدبختى او شد، آتش کینه در دلش شعلهور گشت، تا انتقام خویش را از فرزندان آدم بگیرد.

لذا «عرض کرد: پروردگارا ! اکنون که چنین است مرا تا روز رستاخیز مهلت ده» ! (قالَ رَبِّ فَاَنْظِرْنى اِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ).

نه براى این که توبه کند، یا از کرده خود پشیمان باشد و در مقام جبران برآید، بلکه براى این که به لجاجت و عناد و دشمنى و خیره سرى ادامه دهد !

(آیه 37) خداوند هم این خواسته او را پذیرفت و «فرمود مسلماً تو از مهلت یافتگانى» (قالَ فَاِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ).

(آیه 38) ولى نه تا روز مبعوث شدن خلائق در رستاخیز، چنانکه خواسته اى، بلکه «تا وقت و زمان معینى» (اِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ).

منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم» پایان این جهان و برچیده شدن دوران تکلیف است.

(آیه 39) در اینجا ابلیس نیّت باطنى خود را آشکار ساخت هر چند چیزى از خدا پنهان نبود و «عرض کرد: پروردگارا ! به خاطر این که مرا گمراه ساختى (و این انسان زمینه بدبختى مرا فراهم ساخت) من نعمتهاى مادى روى زمین را در نظر آنها زینت مى دهم (و انسانها را به آن مشغول مى دارم) و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت» (قالَ رَبِّ بِما اَغْوَیْتَنى لاَُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِى الاَْرْضِ وَلاَُغْوِیَنَّهُمْ اَجْمَعینَ).

(آیه 40) اما او به خوبى مى دانست که وسوسه هایش در دل «بندگان مخلَص خدا» هرگز اثر نخواهد گذاشت، لذا بلافاصله براى سخن خود استثنایى قائل شد و گفت: «مگر آن بندگان خالص شده تو» که به مرحله عالى ایمان و عمل پس از تعلیم و تربیت و مجاهده با نفس رسیده باشند (اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصینَ).

(آیه 41) خداوند به عنوان تحقیر شیطان و تقویت قلب جویندگان راه حق و پویندگان طریق توحید «فرمود: این راه مستقیمى است که بر عهده من است» و سنت همیشگیم (قالَ هذا صِراطٌ عَلَىَّ مُسْتَقیمٌ).

(آیه 42) که «تو هیچ گونه تسلّط و قدرتى بر بندگان من ندارى مگر گمراهانى که شخصاً بخواهند از تو پیروى کنند» (اِنَّ عِبادى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ اِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ).

یعنى، در واقع این تو نیستى که مى توانى مردم را گمراه کنى، بلکه این انسانهاى منحرفند که با میل و اراده خویش دعوت تو را اجابت کرده، پشتِ سر تو گام برمى دارند.

(آیه 43) سپس صریحترین تهدیدهاى خود را متوجه پیروان شیطان کرده، مى گوید: «و جهنم میعادگاه همه آنهاست» (وَاِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ اَجْمَعینَ).

گمان نکنند که آنها از چنگال مجازات مى توانند فرار کنند و یا به حساب آنها رسیدگى نمى شود.

(آیه 44) «همان دوزخى که هفت در دارد، و براى هر درى گروهى از پیروان شیطان تقسیم شده اند» (لَها سَبْعَةُ اَبْواب لِکُلِّ باب مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).

این درها، در حقیقت درهاى گناهانى است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ مى شوند، هر گروهى به وسیله ارتکاب گناهى و از درى، همان گونه که درهاى بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایى است که به وسیله آن بهشتیان وارد بهشت مى شوند.

نقش باد و باران نعمتهاى هشتگانه بهشت
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma