(آیه 83) در آغاز وضع نخستین گروه ایمان آورندگان به موسى را بیان مى کند و مى گوید: «بعد از این (ماجرا) هیچ گروهى به موسى ایمان نیاوردند مگر گروهى از فرزندان قوم او» (فَما آمَنَ لِمُوسى اِلاّ ذُرَّیَةٌ مِنْ قَوْمِه). این گروه کوچک و اندک که به مقتضاى ظاهر کلمه «ذُرِّیَّة» بیشتر از جوانان و نوجوانان تشکیل مى شدند، تحت فشار شدیدى از ناحیه فرعون و اطرافیانش قرار داشتند، و هر زمان «از این بیم داشتند که دستگاه فرعونى (با فشارهاى شدیدى که روى مؤمنان وارد مى کرد) آنان را وادار به ترک آیین و مذهب موسى کند» (عَلى خَوْف مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلاَئِهِمْ اَنْ یَفْتِنَهُمْ). چرا که «فرعون مردى بود که در آن سرزمین برترى جویى داشت» (وَاِنَّ فِرْعَوْنَ لَعال فِى الاَْرْضِ). «و اسرافکار و تجاوزکار بود» و هیچ حد و مرزى را به رسمیت نمى شناخت (وَاِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفینَ). (آیه 84) به هر حال موسى براى آرامش فکر و روح آنها با لحنى محبت آمیز به آنان گفت: «اى قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید، و در گفتار خود و ایمان و اسلام خود صادقید، باید بر او توکل و تکیه کنید» و از امواج و طوفان بلا نهراسید، چرا که ایمان از توکل جدا نیست (وَقالَ مُوسى یا قَوْمِ اِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَیْهِ تَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمینَ). حقیقت «توکل» واگذارى کار به دیگرى و انتخاب او به وکالت است. مفهوم توکل این نیست که انسان دست از تلاش و کوشش بردارد. بلکه مفهوم آن این است که هرگاه نهایت تلاش و کوشش خود را به کار زد و نتوانست مشکل را حل کند، وحشتى به خود راه ندهد، و با اتکاء به لطف پروردگار و استمداد از ذات پاک و قدرت بى پایان او، ایستادگى به خرج دهد، و به جهاد پى گیر خود همچنان ادامه دهد. (آیه 85) این مؤمنان راستین دعوت موسى را به توکل اجابت کردند، «و گفتند: ما تنها بر خدا توکل داریم» (فَقالُوا عَلَى اللهِ تَوَکَّلْنا). سپس از ساحت مقدس خدا تقاضا کردند که از شرّ دشمنان و وسوسه ها و فشارهاى آنان در امان باشند، و عرضه داشتند: «پروردگارا ما را وسیله فتنه و تحت تأثیر و نفوذ ظالمان و ستمگران قرار مده» (رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ). (آیه 86) «پروردگارا ! ما را به رحمت خود از قوم بى ایمان رهایى بخش» (وَنَجِّنا بِرَحْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکافِرینَ).