(آیه 11) در آیه قبل خواندیم که خدا به حکم «عالم الغیب و الشهادة» بودن، از پنهان و آشکار مردم باخبر و همه جا حاضر و ناظر است. در این آیه اضافه مى کند که خداوند علاوه بر این، حافظ و نگاهبان بندگان خود نیز مى باشد: «براى انسان مأمورانى است که پى درپى از پیش رو، و پشت سر او قرار مى گیرند و او را از حوادث حفظ مى کنند» (لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِه یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِاللهِ). اما براى این که کسى اشتباه نکند که این حفظ و نگاهبانى بى قید و شرط است و انسان مى تواند خود را به پرتگاهها بیفکند و دست به هر ندانم کارى بزند و یا مرتکب هرگونه گناهى که مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد که خدا و مأموران او حافظ وى باشند اضافه مى کند که: «خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى دهد مگر این که آنها تغییراتى در خود ایجاد کنند» ! (اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْم حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِمْ). و باز براى این که این اشتباه پیش نیاید که با وجود مأموران الهى که عهده دار حفظ انسان هستند، مسأله مجازات و بلاهاى الهى چه معنى دارد، در پایان آیه اضافه مى کند که: «و هرگاه خداوند به قوم و جمعیتى اراده سوء و بدى کند هیچ راه دفاع و بازگشت ندارد» (وَاِذا اَرادَاللهُ بِقَوْم سُوءً افَلا مَرَدَّ لَهُ). «و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت» (وَما لَهُمْ مِنْ دُونِه مِنْ وال). به همین دلیل هنگامى که فرمان خدا به عذاب و مجازات یا نابودى قوم و ملتى صادر شود، حافظان و نگهبانان دور مى شوند و انسان را تسلیم حوادث مى کنند !.