اسباب سعادت و شقاوت

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
سعادت و شقاوت! استقامت کن استقامت!

سعادت که گم شده همه انسانهاست بطور خلاصه عبارتست از فراهم بودن اسباب تکامل براى یک فرد یا یک جامعه، و نقطه مقابل آن شقاوت و بدبختى است که عبارت از نامساعد بودن شرایط پیروزى و پیشرفت و تکامل است.

ولى باید توجه داشت که پایه اصلى سعادت و شقاوت، اراده و خواست خود انسان است اوست که مى تواند وسائل لازم را براى ساختن خویش و حتى جامعه اش فراهم سازد، و اوست که مى تواند با عوامل بدبختى و شقاوت به مبارزه برخیزد و یا تسلیم آن شود.

در منطق انبیاء سعادت و شقاوت چیزى نیست که در درون ذات انسان باشد، و حتى نارسائیهاى محیط و خانوادگى و وراثت در برابر تصمیم و اراده خود انسان، قابل تغییر و دگرگونى است، مگر این که ما اصل اراده و آزادى انسان را انکار کنیم و او را محکوم شرایط جبرى بدانیم و سعادت و شقاوتش را ذاتى و یا مولود جبرى محیط و مانند آن بدانیم که این نظر بطور قطع در مکتب انبیاء و همچنین مکتب عقل محکوم است.

جالب این که در روایاتى که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده، انگشت روى مسائل مختلفى به عنوان اسباب سعادت یا اسباب شقاوت گذارده شده که مطالعه آنها انسان را به طرز تفکر اسلامى در این مسأله مهم، آشنا مى سازد و به جاى این که براى رسیدن به سعادت و فرار از شقاوت به دنبال مسائل خرافى و پندارها وسنتهاى غلط برود به دنبال واقعیات عینى و اسباب حقیقى سعادت خواهد رفت.

امام صادق(علیه السلام) از جدش امیرمؤمنان(علیه السلام) چنین نقل مى کند: «حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگى انسان با عمل سعادتمندانه اى پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوتمندانه اى خاتمه یابد».

و نیز پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «چهار چیز از اسباب سعادت و چهار چیز از اسباب شقاوت است; اما آن چهار چیز که از اسباب سعادت است: همسر صالح، خانه وسیع، همسایه شایسته و مرکب خوب است.

و چهار چیز که از اسباب شقاوت است: همسایه بد و همسر بد و خانه تنگ و مرکب بد است».

اگر اسبابى را که براى سعادت و شقاوت در دو حدیث بالا ذکر شده با توجه بر عینیّت همه آنها و نقش مؤثرشان در زندگى بشر با اسباب و نشانه هاى خرافى که حتى در عصر ما، عصر اتم و فضا گروه زیادى به آن پایبندند مقایسه کنیم به این واقعیت مى رسیم که تعلیمات اسلام تا چه حد منطقى و حساب شده است.

هنوز بسیارند کسانى که نعل اسب را سبب خوشبختى، روز سیزده را سبب بدبختى. پریدن از روى آتش را در بعضى از شبهاى سال سبب خوشبختى، و آواز خواندن مرغ را سبب بدبختى. پاشیدن آب را پشت سر مسافر سبب خوشبختى و رد شدن زیر نردبان را سبب بدبختى، و حتى آویزان کردن خرمهره را به خود یا بهوسیله نقلیه سبب خوشبختى و عطسه را نشانه بدبختى در انجام کار مورد نظر مى دانند و امثال این خرافات که در شرق و غرب در میان اقوام و ملل مختلف فراوان است.

و چه بسیار انسانهایى که بر اثر گرفتار شدن به این خرافات از فعالیت در زندگى بازمانده اند و گرفتار مصیبتهاى فراوانى شده اند.

اسلام بر تمام این پندارهاى خرافى قلم سرخ کشیده و سعادت و شقاوت انسان را در فعالیتهاى مثبت و منفى و نقاط قوت و ضعف اخلاقى و برنامه هاى عملى و طرز تفکر و عقیده هر کس مى داند.

(آیه 109) یکى از نتائج مهمى که از شرح داستانهاى اقوام پیشین گرفته مى شود همین است که پیامبر و به دنبال او مؤمنان راستین از انبوه دشمنان نهراسند و در شکست قوم بت پرست و ستمگرى که با آن روبرو هستند شک و تردیدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند.

لذا به پیامبر خود، مى فرماید: «شک و تردیدى در مورد چیزى که اینها پرستش مى کنند به خود راه مده که اینها (هم از همان راهى مى روند که گروهى از پیشینیان رفتند و) پرستش نمى کنند مگر همان گونه که با نیاکانشان از قبل مى پرستیدند» بنابراین سرنوشتى بهتر از آنان نخواهند داشت (فَلا تَکُ فى مِرْیَة مِمّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ اِلاّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ).

و لذا بلافاصله مى گوید: «ما حتماً نصیب و سهم آنها را بدون کم و کاست (از مجازات و عذاب) خواهیم داد» و چنانچه به راه حق بازگردند، نصیب آنها از پاداش ما محفوظ است (وَاِنّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص).

در حقیقت این آیه، این حقیقت را مجسم مى کند که آنچه از سرگذشت اقوام پیشین خواندیم، اسطوره و افسانه نبود، و نیز اختصاصى به گذشتگان نداشت، سنتى است ابدى و جاودانى و در باره تمام انسانهاى دیروز و امروز و فردا. گرچه به صورتهاى مختلفى انجام مى گیرد.

(آیه 110) باز براى تسلّى خاطر پیامبر(صلى الله علیه وآله) اضافه مى کند: اگر قوم تو در باره کتاب آسمانیت یعنى قرآن اختلاف و بهانه جویى مى کنند، ناراحت نباش; زیرا «ما به موسى کتاب آسمانى (تورات) دادیم سپس در آن اختلاف شد» بعضى پذیرفتند و بعضى منکر شدند (وَلَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ).

و اگر مى بینى در مجازات دشمنان تو تعجیل نمى کنیم، به خاطر این است که مصالحى از نظر تعلیم و تربیت و هدایت این قوم، چنین ایجاب مى کند «و اگر (این مصلحت نبود و) برنامه اى که پروردگار تو از قبل در این زمینه مقرر فرموده ایجاب تأخیر نمى کرد، در میان آنها داورى لازم مى شد و مجازات دامانشان را مى گرفت» (وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِىَ بَیْنَهُمْ).

«هر چند آنها (این حقیقت را هنوز باور نکردند و همچنان) نسبت به آن در شک و تردیدند شکّى آمیخته با سوءظن و بدبینى» (وَاِنَّهُمْ لَفى شَکٍّ مِنْهُ مُریب).

(آیه 111) در این آیه براى تأکید بیشتر اضافه مى کند: «و پروردگارت هر یک از این دو گروه (مؤمنان و کافران) را به پاداش اعمالشان بطور کامل مى رساند و اعمال آنها را بى کم و کاست به خودشان تحویل مى دهد» (وَاِنَّ کُلاًّ لَمّا لَیُوَفِّیَنَّهُمْ رَبُّکَ اَعْمالَهُمْ).

و این کار هیچ گونه مشکل و مشقتى براى خداوند ندارد «زیرا او (به همه چیز آگاه است و) از هر کارى که انجام مى دهند با خبر مى باشد» (اِنَّهُ بِما یَعْمَلُونَ خَبیرٌ).

جالب این که مى گوید: اعمالشان را به آنها مى دهیم و این اشاره دیگرى بر مسأله تجسم اعمال است و این که پاداش و کیفر در حقیقت اعمال خود انسان است که تغییر شکل مى یابد و به او مى رسد.

سعادت و شقاوت! استقامت کن استقامت!
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma