طشت رسوایى همسر عزیز از بام افتاد!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
متانت و عفت بیان حمایت خدا در لحظات بحرانى

(آیه 25) مقاومت سرسختانه یوسف، همسر عزیز را تقریباً مأیوس کرد، ولى یوسف که در این دور مبارزه در برابر آن زن عشوه گر و هوسهاى سرکش نفس، پیروز شده بود احساس کرد که اگر بیش از این در آن لغزشگاه بماند خطرناک است و باید خود را از آن محل دور سازد و لذا «با سرعت به سوى در کاخ دوید، همسر عزیز نیز بى تفاوت نماند، چنانکه آیه مى گوید: «و هر دو به سوى در، دویدند (در حالى که همسر عزیز، یوسف را تعقیب مى کرد) و پیراهن او را از پشت کشید و پاره کرد» (وَاسْتَبَقَا الْبابَ وَقَدَّتْ قَمیصَهُ مِنْ دُبُر).

ولى هر طور بود، یوسف خود را به در رسانید و در را گشود، ناگهان عزیزمصر را پشت در دیدند، بطورى که قرآن مى گوید: «آن دو، آقاىِ آن زن را دمِ در یافتند» (وَاَلْفَیا سَیِّدَها لَدَاالْبابِ).

در این هنگام که همسر عزیز از یک سو خود را در آستانه رسوایى دید، و از سوى دیگر شعله انتقامجویى از درون جان او زبانه مى کشید با قیافه حق به جانبى رو به سوى همسرش کرد و یوسف را با این بیان متهم ساخت، «صدا زد: کیفر کسى که نسبت به اهل و همسر تو، اراده خیانت کند، جز زندان یا عذاب الیم چه خواهد بود» ؟ (قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ اَرادَ بِاَهْلِکَ سُوءً اِلاّ اَنْ یُسْجَنَ اَوْ عَذابٌ اَلیمٌ).

(آیه 26) یوسف در اینجا سکوت را به هیچ وجه جایز نشمرد و با صراحت پرده از روى راز عشق همسر عزیز برداشت و «گفت: او مرا با اصرار و التماس به سوى خود دعوت کرد» (قالَ هِىَ راوَدَتْنى عَنْ نَفْسى).

بدیهى است در چنین ماجرا هر کس در آغاز کار به زحمت مى تواند باور کند که جوان نوخاسته برده اى بدون همسر، بى گناه باشد، و زن شوهردار ظاهراً با شخصیتى گناهکار، بنابراین شعله اتهام بیشتر دامن یوسف را مى گیرد، تا همسر عزیز را !

ولى از آنجا که خداوند حامى نیکان و پاکان است، اجازه نمى دهد، این جوان پارساى مجاهد با نفس، در شعله هاى تهمت بسوزد، لذا قرآن مى گوید: «در این هنگام شاهدى از خاندان آن زن گواهى داد، که (براى پیدا کردن مجرم اصلى، از این دلیل روشن استفاده کنید) اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، آن زن، راست مى گوید و یوسف دروغگو است» (وَشَهِدَ شاهِدٌ مِنْ اَهْلِها اِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُل فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْکاذِبینَ).

(آیه 27) «و اگر پیراهنش از پشت سر پاره شده است، آن زن دروغ مى گوید و یوسف راستگوست» (وَاِنْ کانَ قَمیصُهُ قُدَّ مِنْ دُبُر فَکَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصّادِقینَ). شهادت دهنده، یکى از بستگان همسر عزیزمصر بود; و کلمه «مِنْ اَهْلِها» گواه بر این است، و قاعدتاً مرد حکیم و دانشمند و باهوشى بوده است و مى گویند این مرد از مشاوران عزیزمصر، و در آن ساعت، همراه او بوده است.

(آیه 28) عزیزمصر، این داورى را که بسیار حساب شده بود پسندید، و در پیراهن یوسف خیره شد، «و هنگامى که دید پیراهنش از پشت پاره شده (مخصوصاً با توجه به این معنى که تا آن روز دروغى از یوسف نشنیده بود رو به همسرش کرد و) گفت: این کار از مکر و فریب شما زنان است که مکر شما زنان، عظیم است» (فَلَمّا رَءا قَمیصَهُ قُدَّ مِنْ دُبُر قالَ اِنَّهُ مِنْ کَیْدِ کُنَّ اِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظیمٌ).

(آیه 29) در این هنگام عزیزمصر از ترس این که، این ماجراى اسف انگیز بر ملا نشود، و آبروى او در سرزمین مصر، بر باد نرود، صلاح این دید که سر و ته قضیه را به هم آورده و بر آن سرپوش نهد، رو به یوسف کرد و گفت: «یوسف تو صرف نظر کن و دیگر از این ماجرا چیزى مگو» (یُوسُفُ اَعْرِضْ عَنْ هذا).

 

سپس رو به همسرش کرد و گفت: «تو هم از گناه خود استغفار کن که از خطاکاران بودى» (وَاسْتَغْفِرى لِذَنْبِکِ اِنَّکِ کُنْتِ مِنَ الْخاطِئینَ).

متانت و عفت بیان حمایت خدا در لحظات بحرانى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma