سرنوشت پاکان و نیکان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
برگزیده تفسیر نمونه جلد 2
تفسیر: آنها که بار گناه دیگران را بر دوش مى کشند شأن نزول

(آیه 30) در آیات گذشته اظهارات مشرکان درباره قرآن و نتائج آن را خواندیم، اما در اینجا اعتقاد مؤمنان را با ذکر نتائجش مى خوانیم:

نخست مى گوید: «و (هنگامى که) به پرهیزکاران گفته مى شود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است ؟ مى گفتند: خیر و سعادت» (وَقیلَ لِلَّذینَ اتَّقَوْا ماذا اَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْرًا).

چه تعبیر رسا و زیبا و جامعى! «خَیْر» آن هم خیر مطلق، که مفهوم گسترده اش همه نیکیها، سعادتها و پیروزیهاى مادى و معنوى را در بر مى گیرد.

سپس همان گونه که در آیات گذشته، نتیجه اظهارات مشرکان، به صورت کیفرهاى مضاعف دنیوى و اخروى، مادى و معنوى، بیان شد، در آیه مورد بحث نتیجه اظهارات مؤمنان به این صورت بیان شده است: «براى کسانى که نیکى کردند، در این دنیا نیکى است» (لِلَّذینَ اَحْسَنُوا فى هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ).

قابل توجه این که «حَسَنَه» همانند «خیر» است که انواع حسنات و نعمتهاى این جهان را در بر مى گیرد.

این پاداشهاى دنیاى آنهاست، سپس اضافه مى کند: «و سراى آخرت از این هم بهتر است، و چه خوبست سراى پرهیزکاران» ؟ (وَلَدارُ الاْخِرَةِ خَیْرٌ وَلَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقینَ).

(آیه 31) این آیه سراى پرهیزکاران را که قبلا بطور سربسته بیان شد، توصیف کرده، مى گوید: سراى پرهیزکاران «باغهاى جاویدان بهشت است که همگى وارد آن مى شوند» (جَنّاتُ عَدْن یَدْخُلُونَها).

«نهرهاى جارى از زیر درختانش مى گذرد» (تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ).

تنها مسأله باغ و درخت مطرح نیست، بلکه «هر چه بخواهند در آنجا هست» (لَهُمْ فیها ما یَشاؤُنَ).

و در پایان آیه مى فرماید: «خداوند پرهیزکاران را چنین پاداش مى دهد» (کَذلِکَ یَجْزِى اللهُ الْمُتَّقینَ).

(آیه 32) در آیات گذشته خواندیم که فرشتگان مرگ مشرکان مستکبر را قبض روح مى کنند در حالى که ستمگرند.

اما در اینجا مى خوانیم که: پرهیزکاران «کسانى هستند که فرشتگان قبض ارواح، روح آنان را مى گیرند در حالى که پاک و پاکیزه اند» (اَلَّذینَ تَتَوَفّیهُمُ الْمَلائِکَةُ طَیِّبینَ). پاکیزه از آلودگى شرک; پاکیزه از ظلم و استکبار و هرگونه گناه.

در اینجا فرشتگان «به آنها مى گویند: سلام بر شما باد» ! (یَقُولُونَ سَلامٌ عَلَیْکُمْ). سلامى که نشانه امنیت و سلامت و آرامش کامل است.

سپس مى گویند: «وارد بهشت شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید» (اُدْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

تعبیر به «تَتَوَفّیهُمْ» (روح آنها را دریافت مى دارند) اشاره است به این که مرگ به معنى فنا و نیستى و پایان همه چیز نیست، بلکه انتقالى است از یک مرحله به مرحله بالاتر.

(آیه 33) بار دیگر به تجزیه و تحلیل، پیرامون طرز فکر و برنامه مشرکان و مستکبرات پرداخته و با زبان تهدید مى گوید: آنها چه انتظارى مى کشند ؟ «آیا جز این انتظار دارند که فرشتگانِ (قبض ارواح) به سراغشان بیایند» درهاى توبه بسته شود، پرونده اعمال پیچیده گردد و راه بازگشت باقى نماند ؟! (هَلْ یَنْظُرُونَ اِلاّ اَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ).

«و یا (این که انتظار مى کشند) فرمان پروردگار (دائر به عذاب و مجازات آنها) فرا رسد» آنگاه توبه کنند (اَوْ یَأْتِىَ اَمْرُ رَبِّکَ). ولى توبه آنها در آن زمان بى اثر است.

سپس اضافه مى کند: تنها این گروه نیستند که این چنین مى کنند بلکه، «کسانى که پیش از ایشان بودند نیز چنین کردند» ! (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

«خداوند به آنها ستم نکرد ولى آنها پیوسته به خویشتن ستم مى کردند» (وَما ظَلَمَهُمُ اللهُ وَلکِنْ کانُوا اَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).

چرا که آنها در حقیقت تنها نتیجه اعمال خود را باز مى یابند.

(آیه 34) باز به نتیجه اعمال آنها مى پردازد و مى گوید: «سرانجام، سیئات اعمالشان به آنها رسید» (فَاَصابَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا).

«و آنچه را استهزاء مى کردند (از وعده هاى عذاب الهى) بر آنها وارد شد» (وَحاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِه یَسْتَهْزِؤُنَ).

آیه فوق بار دیگر این واقعیت را تأکید مى کند که این اعمال انسان است که دامان او را در این جهان و آن جهان مى گیرد و در چهره هاى مختلف تجسم مى یابد و او را رنج و آزار و شکنجه مى دهد نه چیز دیگر.

(آیه 35) این آیه به یکى از منطقهاى سست و بى اساس مشرکان اشاره کرده، مى گوید: «و مشرکان گفتند: اگر خدا مى خواست نه ما و نه نیاکان ما هیچ چیز غیر او را عبادت نمى کردیم» و به سراغ بتها نمى رفتیم (وَقالَ الَّذینَ اَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِه مِنْ شَىْء نَحْنُ وَلا آباؤُنا).

«و چیزى را بدون اذن او تحریم نمى نمودیم» (وَلا حَرَّمْنا مِنْ دُونِه مِنْ شَىْء).

این جمله اشاره به قسمتى از چهارپایانى است که مشرکان در عصر جاهلیت، از پیش خود تحریم کرده بودند. آنها مى خواستند چنین استدلال کنند که اگر اعمال ما مورد رضاى خدا نیست پس چرا قبلا پیامبرانى نفرستاد و از همان روز اول به نیاکان ما نگفت من به این کار راضى نیستم این سکوت او دلیل بر رضاى اوست !

لذا در پاسخ مى فرماید: «پیشینیان آنها نیز همین کارها را انجام دادند (و به همین بهانه ها متوسل شدند) ولى آیا پیامبران الهى وظیفه اى جز ابلاغ آشکار دارند ؟» (کَذلِکَ فَعَلَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ اِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ).

و این چنین است راه و رسم همه رهبران راستین که در اصل دعوت هرگز از سخنان دو پهلو استفاده نمى کنند، در بیان حقیقت چیزى فروگذار نمى نمایند و تمام عواقب این صراحت و قاطعیت را نیز به جان پذیرا هستند.

(آیه 36) به دنبال اعلام این واقعیت که وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، در این آیه اشاره کوتاه و جامعى به وضع دعوت پیامبران کرده، مى گوید: «ما در هر امتى رسولى فرستادیم» (وَلَقَدْ بَعَثْنا فى کُلِّ اُمَّة رَسُولاً). که دعوت ما را به گوش امتها برسانند.

سپس اضافه مى کند محتواى دعوت همه این رسولان این بود که: «خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» (اَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ).

چرا که اگر پایه هاى توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانى و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحى قابل پیاده کردن نیست.

اکنون ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن مى گوید: «گروهى از آن امتها کسانى بودند که خدا هدایتشان کرد» (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللهُ).

«و گروهى از آنان ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت» (وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ).

و در پایان آیه براى بیدار کردن گمراهان و تقویت روحیه هدایت یافتگان این دستور عمومى را صادر مى کند: «پس در روى زمین سیر کنید (و آثار گذشتگان را که بر صفحه زمین و در دل خاک نهفته است بررسى نمایید) و ببینید سرانجام کار کسانى که آیات خدا را تکذیب کردند به کجا کشید» (فَسیرُوا فِى الاَْرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبینَ).

این تعبیر خود دلیل زنده اى بر آزادى اراده انسان است، چرا که اگر هدایت و ضلالت اجبارى بود، سیر در ارض و مطالعه حالات پیشینیان بیهوده بود.

(آیه 37) در این آیه ضمن دلدارى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) تأکید مى کند که، سرانجام کار این گروه گمراه و لجوج به جایى مى رسد که: «هر قدر بر هدایت آنها حریص باشى (و تلاش کنى فایده اى ندارد زیرا) خداوند کسى را که گمراه کرد هدایت نمى کند» ! (اِنْ تَحْرِصْ عَلى هُدیهُمْ فَاِنَّ اللهَ لا یَهْدى مَنْ یُضِلُّ).

«و براى آنها هیچ یار و یاورى نیست» (وَما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ).

جمله فوق مخصوص آن گروه است که خیره سرى و لجاجت را به حد اعلا رسانده، و آن چنان در استکبار و غرور و غفلت و گناه غرقند که دیگر درهاى هدایت به روى آنها گشوده نخواهد شد.

 

تفسیر: آنها که بار گناه دیگران را بر دوش مى کشند شأن نزول
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma